شبکه آواتاری

دانستنی ها

شبکه آواتاری

دانستنی ها

یک ذهن معلول این کار را می‌کند

عباس سلیمی نمین، فعال سیاسی اصولگرا مطرح کرد:
ما می‌توانیم از خودمان انتقاد کنیم که مهندس بازرگان می‌خواست در مجلس اول صحبت کند و ما نگذاشتیم. این کار بدی بود، باید می‌گذاشتیم صحبت کند، بعد جواب او را می‌دادیم. او به‌عنوان نماینده حق داشت نظرخود را بدهد، یا وقتی آقای هاشم صباغیان می‌خواست صحبت کند، با قنداق تفنگ به سینه او زدیم که این کارها اشتباه بود،
آفتاب‌‌نیوز :
عباس سلیمی نمین از چهره های شاخص رسانه ای جریان اصولگرا در گفت‌و گویی به نکات جالب توجهی در خصوص ایجاد محدودیت برای خاتمی، عملکرد اصولگرایان، نهضت آزادی و ... اشاره کرده که در ادامه متن کامل این گفت و گو را می خوانید. 

به نظر می‌رسد ملاک قضاوت اصولگرایان برای ارزیابی کارنامه کسانی که به مناصب قدرت می‌فرستند، ایدئولوژیک است تا عملگرایی و کارکردی. مثلاً اگر احمدی‌نژاد از رهبر معظم انقلاب فاصله بگیرد، واکنش نشان می‌دهند، اما درباره سیاست‌های اقتصادی اشتباه او، سکوت می‌کنند یا درباره موضوع «املاک نجومی» هم سکوت می‌کنند... 

کسی که برای خاتمی مأمور گذاشته، اشتباه کرده/وقتی هاشم صباغیان می‌خواست صحبت کند، با قنداق تفنگ به سینه او زدیم/نگذاشتیم مهندس بازرگان صحبت کند/عده‌ای از اصولگرایان به‌دنبال سهل‌طلبی هستندایدئولوژی یعنی بایدها و نبایدها. هیچ کس بدون ایدئولوژی نیست. گاهی شما ایدئولوژی‌تان را از دین می‌گیرید و گاهی از چارچوب‌های سیاسی. به نظر من اگر نگاه ایدئولوژیک داشته باشیم، بسیار دقیق‌تر و جامع‌تر نظارت می‌کنیم. 
 
معتقدید اصولگرایان نگاه ایدئولوژیک ندارند؟ 

خیر، بلکه در بسیاری از مسائل نگاه ایدئولوژیک خود را تعمیم نمی‌دهند. مبانی و اصول دین در بسیاری از جزئیات وارد می‌شود، شاخص‌های نظری و الگوهای عملی ارائه می‌دهد که بر اساس آن می‌توان حرکت افراد را سنجید و به آنان نمره داد. بنابراین فکر نمی‌کنم مشکل نگاه ایدئولوژیک باشد، بلکه برعکس، برخی تلاش دارند نگاه ایدئولوژیک را تضعیف کنند؛ به‌دلیل اینکه نگاه ایدئولوژیک گریبان آنان را خواهد گرفت. بگذارید کمی دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم. یکی از مشکلات امروز جامعه ما این است که میان جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی تفکیک صورت نمی‌گیرد. بعضی رفتارهای اصولگرایان، ناشی از یکی دانستن جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی است. در حالی که انقلاب اسلامی بر اساس مبانی ارزشمند، متعالی و مقدس شکل گرفت، اما این انقلاب در ظرف مکان و زمان، حکومتی به نام جمهوری اسلامی تشکیل داد که این حکومت، متأثر از تصمیمات یا تولیدات ذهنی و نیز رفتار من و شماست. 
 
بعضی‌ها میان این دو پدیده هیچ تفکیکی قائل نیستند؛ بنابراین جمهوری اسلامی را هم مقدس می‌دانند. درحالی که جمهوری اسلامی که من و شما هستیم، مقدس نیست. 
 
به گفته امام(ره) انقلاب اسلامی، انفجار نور بود. این یعنی آن نورانیت می‌تواند مقدس باشد و هست؛ اما جمهوری اسلامی، هم می‌تواند خوب باشد و هم بد. از سطح رهبری تا پایین را می‌توان بر اساس مبانی و عملکردها سنجید. اشکالی ندارد که بگوییم فلان تصمیم غلط بوده است؛ زیرا بر اساس مبانی، چیزی را استنباط یا برداشت کردیم. بنابراین یکی دانستن انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی غلط است. در مقابل، این دو را کاملاً از هم جدا دانستن هم غلط است. برخی از اصولگرایان در باور اول دچار خطا هستند و برخی از اصلاح‌طلبان در باور دوم. این دسته از اصلاح‌طلبان می‌گویند چیزی که اکنون وجود دارد، هیچ ارتباطی با انقلاب اسلامی ندارد؛ ارزشی نمانده تا برای آن ایثار کنیم. در نتیجه هر دو نگاه، خسارت به بار می‌آورند. زیرا کسانی که معتقدند جمهوری اسلامی با انقلاب اسلامی یکی است، در مقام نقد برنمی‌آیند. مثلاً قوه قضائیه، دولت یا مجلس را هم مقدس دانسته و انتقاد از آنها را تضعیف انقلاب اسلامی می‌دانند. البته در سال‌های اخیر تا حدودی در این زمینه تجدیدنظر شده است، اما برخی هنوز تصور می‌کنند اگر قوه قضائیه را نقد کنیم، به مبانی آسیب زدیم. متأسفانه در 3- 4 سال اخیر این نگاه در میان کسانی که انتظارش را نداریم، وجود داشته است. درحالی که از حوزه رهبری تا پایین‌ترین بخش مثلاً بخشداری‌ها، تولیدات، انتخاب‌ها و... تصمیماتی صورت می‌گیرد که این تصمیمات حتماً باید مورد نقد قرار بگیرد. چه اشکالی دارد که جامعه در این تصمیمات مشارکت کند؟ کما اینکه رهبر معظم انقلاب هم در ملاقات اخیر خود با خبرگان گفتند شما نهادهای زیر نظر رهبری را هم زیر سؤال قرار بدهید. این نگاه، برخلاف سخن افرادی است که می‌گویند که ورود به حوزه‌های زیر نظر رهبری، گناه نابخشودنی است. 
 
این تلقی در جامعه وجود دارد که برخی نهادها مانند قوه قضائیه، شورای نگهبان و... وقتی از سوی یک طیف مورد نقد قرار می‌گیرند، پذیرش نقد وجود ندارد... 

این طور نیست. سیر حرکتی شورای نگهبان، به سمت پاسخگویی است. گرچه شاید روند آن مطلوب نباشد، اما نسبت به ابتدای امر که آقایان به هیچ نوع پاسخگویی قائل نبودند، تفاوت فاحشی می‌بینیم که در این قضیه هم اصولگرایان نقش داشتند و هم اصلاح‌طلبان. اما از آنجا که برخی برخوردها، تخریبی بود و نه اصلاحی، با مشکلاتی مواجه شدیم. واقعاً اگر همه نسبت به شورای نگهبان برخورد اصلاحی می‌داشتند، مسائل بسیار متفاوت می‌شد. مثالی بزنم. در سال 71-70 در بررسی صلاحیت‌ها در شهر اصفهان، عوامل شورای نگهبان خطی برخورد کردند. آن زمان در کیهان هوایی سرمقاله تندی نوشتم که شورای نگهبان جایگاه ویژه‌ای دارد، اما بیش از هر کسی خود او باید این جایگاه را پاس بدارد. با کمال تعجب، دیدم که از این نقد من استقبال شد، آن هم در آن سال‌ها که فضا متفاوت بود. اما مسأله این است که برخی جریان‌ها متأسفانه در ردصلاحیت‌ها حتی از نیروهای فاسد خود هم حمایت می‌کنند. زیرا برای این جریان‌ها، عِدّه و عُدّه یا سیاهی لشکر مهم‌تر از سلامت قدرت است. 
 
کسانی که جمهوری اسلامی را از دست رفته تلقی می‌کنند، می‌پندارند در جمهوری اسلامی دیگر پیوند ارزشی وجود ندارد؛ لذا نوعی ولنگاری نسبت به ارزش‌ها در آنان شکل می‌گیرد که این وظیفه رسانه‌هاست که در این حوزه فعال شوند. زیرا اگر ولنگاری شکل بگیرد، دیگر متوقف نشده و به نوعی ابتذال سیاسی منجر می‌شود.
 
مثلاً چندی پیش آقای بهزاد نبوی با بچه‌های خبرگزاری ایسنا ملاقاتی داشت. ایشان در این ملاقات رسمی، تی شرتی پوشیده بود که روی آن با حروف درشت انگلیسی نام یک شرکت مدلینگ غربی که از قضا مال صهیونیست‌هاست، درج شده بود. یا می‌بینیم آقای عباس عبدی با عباس امیرانتظام اطلاعیه مشترک می‌دهد. آقای امیرانتظام نزدیک به دو دهه با ریچارد کاتم ارتباط داشت؛ اطلاعات می‌داد و ضد منافع ملی عمل می‌کرد. خود نیروهای نهضت آزادی از او اعلام برائت کردند. ما می‌توانیم از خودمان انتقاد کنیم که مهندس بازرگان می‌خواست در مجلس اول صحبت کند و ما نگذاشتیم. این کار بدی بود، باید می‌گذاشتیم صحبت کند، بعد جواب او را می‌دادیم. او به‌عنوان نماینده حق داشت نظرخود را بدهد، یا وقتی آقای هاشم صباغیان می‌خواست صحبت کند، با قنداق تفنگ به سینه او زدیم که این کارها اشتباه بود، اما نه اینکه مبانی را زیر سؤال ببریم و امروز با او بیانیه مشترک بدهیم. 
 
بنابراین، اگر به اصولگرایان این ایراد را وارد می‌دانید که چرا به شورای نگهبان یا قوه قضائیه انتقاد لازم را ندارد، حرف درستی است، اما از این طرف برخی اصلاح‌طلبان هم محل نقد هستند که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را کاملاً جدا کرده و نمی‌خواهند به مبانی توجه داشته باشند. من قائلم به اینکه در تصمیم‌سازی‌های حوزه رهبری هم می‌توانیم نقد و نظارت داشته باشیم، اما باید به این نکته مهم توجه داشت که بر اساس قانون اساسی، وظیفه پیوند بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، متوجه رهبری است و تضعیف این جایگاه بشدت مخاطره‌آمیز است. اینجا محلی نیست که ما به چالش بکشیم؛ زیرا همه آرزوهای جامعه بر باد خواهد رفت. برخی به جای اینکه از حوزه‌های زیر نظر رهبری مثلاً صدا و سیما انتقاد کنند، اتفاقاً پیوند میان جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در حوزه رهبری را هدف قرار می‌دهند که بسیار مخاطره‌آمیز است. 
 
شما می‌گویید اصولگرایان در حوزه خود تلاش می‌کنند، اما تعداد افراد فعال در این عرصه معدود است وبه حوزه عمل تسری نیافته. مثلاً شما برای جلوگیری از رد صلاحیت افرادی از اردوگاه اصلاح‌طلبان چه کرده‌اید؟ 

من بارها در این باره نوشته‌ام. چند بار در مقالات خود شورای نگهبان را مورد خطاب جدی قرار داده‌ام که واقعاً، تأیید صلاحیت بی‌هویت‌ها موجب نگرانی است یا ردصلاحیت عناصری از یک جریان سیاسی که ممکن است خطایی مرتکب شده، اما حالا اصلاح کرده یا درصدد اصلاح است؟ کدام نگران‌کننده است؟ متأسفانه اکنون شرایطی پیش آمده که سطح سیاست ورزی تنزل یافته و این برای کشور مخاطره‌آمیز است. باید جریان‌های سالم اصولگرا و اصلاح‌طلب دور هم بنشینند و با همفکری و تبادل نظر به این سؤال جواب بدهند که چرا اینگونه شد؟ هفته گذشته یکی از دوستان از یکی از اصلاح‌طلبان برجسته پیامی آورد که ما هم نگرانی مشابهی داریم. درباره مجلس و شورای شهر نگرانی‌هایی داشتند و می‌گفتند شما و ما با هم، با شورای نگهبان تعامل داشته باشیم تا در آینده ترکیبی از نیروهای صادق و سالم اصولگرا و اصلاح‌طلب را معرفی کنیم. این پیام ناشی از نگرانی جدی است؛ اما آقایان رسمی و علنی اعلام نمی‌کنند. 
 
برخلاف نگرانی شما، قاطبه اصولگرایان بویژه نامزدهای حاضر در انتخابات مجلس، احساس خوبی داشتند که رقبای آنان ژنرال‌های اصلاح‌طلب نیستند. به‌عبارت دیگر برخی از اصولگرایان از اینکه رقبای سرشناس آنان با رد صلاحیت از میدان به در شوند، استقبال می‌کنند و می‌پندارند در این شرایط خودشان میداندار شده و بازی را می‌برند... 

قبول دارم که عده‌ای از اصولگرایان به‌دنبال سهل طلبی هستند، نه درست حرکت کردن. برخی اصولگرایان احساس می‌کنند با آدم‌های باری به هر جهت، بی‌وزن یا آدم‌هایی که مبانی ندارند راحت‌تر می‌توانند رقابت کنند. اما در واقع این رقابت نیست و معتقدم با این روش در آینده اصلاً اندیشه را کنار خواهیم زد. حال آنکه وقتی رقیب مستدل و منطقی علیه شما صحبت کند، شما را به فکر وامی‌دارد تا به‌صورت مستدل به او جواب بدهید. اگر مقابل شما آدم هوچی‌گری باشد، شما وادار نمی‌شوید کتاب بخوانید؛ بلکه چند هوچی‌گر می‌آورید تا جواب او را بدهد. باید به صورت جدی به این مسأله فکر کنیم که چرا جامعه ما سطحی می‌شود. امروز بیشتر چالش‌هایی که در جامعه وجود دارد، سطحی است. مثلاً مأموری جلوی خانه آقای خاتمی گذاشتند و این به یک دعوا تبدیل شد؛ یا لغو یک کنسرت در فلان شهرستان، یکی دو ماه مسأله اصلی جامعه می‌شود. 
 
به نظر بسیاری، محدود سازی آقای خاتمی مسأله اصلی است... 

 نه مسأله اصلی نیست. البته معتقدم می‌توانیم این مسأله را نقد کنیم. بله؛ قطعاً کسی که برای خاتمی مأمور گذاشته، کار اشتباهی کرده است. حتی اگر مخالف خاتمی باشد، با اندکی دقت می‌فهمد که این کار به نفع آقای خاتمی است. آقای خاتمی 2میلیارد هم به کسی می‌داد که به نفع او کار کند، نمی‌توانست از این بهتر برای او تبلیغ کند. انتخابات اخیر نشان داد که آقای خاتمی مقداری جایگاه خود را از دست داده است؛ اما این امر دوباره جایگاه خاتمی را به صورت غیرطبیعی ارتقا می‌دهد. بنابراین یک ذهن معلول این کار را می‌کند. من می‌گویم چرا باید اذهان معلول چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا کشور را به‌دنبال خودشان بکشانند؛ این فاجعه است. نمی‌خواهم بگویم که با تولیدات ذهن‌های معلول برخورد نکنیم، برخورد کنیم؛ اما اجازه ندهیم این‌ها کشور را با خودشان این طرف و آن طرف ببرند و این‌ها را مسائل اصلی کنند. من هم لغو کنسرت را نقد می‌کنم؛ اما این را نباید مسأله اصلی جامعه جا زد. مسأله اصلی، اداره کلان جامعه است. 
 
یعنی اگر در مقابل حضور چهره‌هایی چون بازرگان و سحابی سعه صدر نشان داده می‌شد، الان سطح سیاست ورزان به این حد تنزل پیدا نمی‌کرد؟ 

من این حرف شما را هم قبول دارم و هم قبول ندارم. من شخصاً تفکر نهضت آزادی را برای کشور خطرناک می‌دانم؛ ضمن اینکه معتقدم ما در برخورد با اینها اشتباه کردیم و این دو مقوله جداست. برخورد اشتباه داشتن با نهضت آزادی یک بحث و اینکه مبانی فکری نهضت آزادی می‌تواند برای کشور مخاطره‌آمیز باشد، یک بحث دیگر است. این دو حوزه را با هم در نیامیزیم.

منبع: ایران

انتقاد شدید وزیر از بازی عده‌ای با سلامت‌مردم: می‌گویند مسواک نزنید، کار صهیونیست‌هاست!

مایه تاسف است که برخی افراد به دنبال سوء استفاده از دین و ائمه اطهار هستند
وزیر بهداشت گفت: برخی افراد یاد گرفته اند که به مسائلی که مطرح می کنند سبقه دینی می دهند و یا آن را به رهبر معظم انقلاب نسبت می دهند و هر خلاف و اشتباهی را تحت این عنوان مطرح می کنند مثلا می‌گویند واکسیناسیون کار صهیونیست ها است یا سازمان بهداشت جهانی دستاویز صهیونیست‌هاست. مگر فرزندان و نوه های رهبر معظم رهبری و مراجع عظام تقلید واکسن نمی زنند؟ چرا از کنار این مسائل راحت می‌گذریم؟ طرح چنین مسائلی در قرن 21 و در کشوری با تمدن چندین هزار ساله موجب حیرت است. تعجب من از بزرگان جامعه پزشکی است که چرا حرفی در این خصوص نمی زنند./فردی هم به مردم می‌گوید که مسواک نزنید زیرا کارصهیونیست‌هاست و برای حرف‌های خودش هم شاهد می‌آورد و یکی از شاهدهایش هم حیوان است که انسان خجالت می‌کشد./ ما را متهم می‌کنند که جلوی رشد جمعیت را گرفته ایم! من چکاره‌ام که جلوی زیاد شدن بچه را بگیرم یا می‌گویند چرا اجازه رشد نرخ باروری را نمی‌دهید
آفتاب‌‌نیوز :
 وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در بیست و نهمین کنگره بین المللی بیماری های کودکلن گفت: چرا جامعه پزشکی برابر ادعای جاهلانه سکوت می کند.

به گزارش آفتاب‌نیوز، دکتر سیدحسن هاشمی افزود: برخی افراد از عوامی عده ای سو استفاده می کنند اما جهل باعث عقب ماندگی بشر شده و همیشه دستاویزی بوده برای دیگرانی که به دنبال مطامع شخصی، گروهی یا طایفه ای هستند.

انتقاد شدید وزیربهداشت از بازی با سلامت‌مردم: می‌گویند مسواک نزنید، کار صهیونیست‌هاست!

وی اظهار کرد: برخی افراد یاد گرفته اند که به مسائلی که مطرح می کنند سبقه دینی می دهند و یا آن را به رهبر معظم انقلاب نسبت می دهند و هر خلاف و اشتباهی را تحت این عنوان مطرح می کنند مثلا می‌گویند واکسیناسیون کار صهیونیست ها است یا سازمان بهداشت جهانی دستاویز صهیونیست‌هاست.

هاشمی ادامه داد: طرح چنین مسائلی در قرن 21 و در کشوری با تمدن چندین هزار ساله موجب حیرت است. تعجب من از بزرگان جامعه پزشکی است که چرا حرفی در این خصوص نمی زنند.

وزیر بهداشت اظهارکرد: مگر فرزندان و نوه های رهبر معظم رهبری و مراجع عظام تقلید واکسن نمی زنند؟ چرا از کنار این مسائل راحت می‌گذریم؟

وی گفت: فردی هم به مردم می‌گوید که مسواک نزنید زیرا کارصهیونیست هاست و برای حرف‌های خودش هم شاهد می‌آورد و یکی از شاهدهایش هم حیوان است که انسان خجالت می‌کشد.

هاشمی تصریح کرد: یکی دیگر لباس پیغمبر بر تن دارد و هرچه می خواهد علیه جامعه پزشکی می گوید و هیچ فرد و نهادی مانند نظام پزشکی، انجمن های پزشکی و دانشگاهیان، اعتراضی نمی‌کنند. باید دقیق‌تر عمل کرده و با مردم صحبت و روشنگری کنیم و اجازه ندهیم که برخی افراد از کم اطلاعی و ناآگاهی مردم سوء استفاده کنند.

وزیربهداشت افزود: قوه قضاییه در برخورد با سوء‌استفاده از دین و آسیب به سلامت مردم باید حساسیت بیشتری نشان دهد. جامعه پزشکی که با مردم سروکار دارد، تکلیف و وظیفه دارد که با مردم صحبت کند، اما وقتی عرصه را خالی می‌کنید جاهلان و افرادی که به دنبال سوء استفاده از مردم هستند و هر طور دلشان بخواهد، جولان می دهند و به سلامت مردم آسیب می زنند.

هاشمی افزود: مایه تاسف است که برخی افراد به دنبال سوء استفاده از دین و ائمه اطهار هستند و حوزه های علمیه، روحانیت و دستگاه قضا باید در این موارد که به سلامت مردم مربوط می شود، حساسیت بیشتری نشان دهند. 

وزیر بهداشت ادامه داد: سلامت مردم بعد از عنایت خداوند متعال، مرهون تلاش پزشکان و گروه های پزشکی است. اگر در طول 4 سال گذشته هیچ کاری هم نکرده باشیم اما توانستیم جلوی مرگ 5000 کودک ایرانی را بگیریم و پیشگیری از حتی یک مرگ هم کار بسیار ارزشمندی است.در دولت یازدهم در استان سیستان و بلوچستان، مرگ مادران باردار یک سوم کاهش یافت که افتخار بسیار بزرگی است.

وی گفت: برخی ما را متهم می‌کنند که جلوی رشد جمعیت را گرفته ایم! من چکاره‌ام که جلوی زیاد شدن بچه را بگیرم یا می‌گویند چرا اجازه رشد نرخ باروری را نمی‌دهید اما باید بگویم که در طول 4 سال گذشته به لطف تلاش‌ها و خدمات معاون سابق وزارت بهداشت، هر سال 60 هزار نوزاد به جمعیت کشور اضافه شد.

منبع: ایرنا

۱۰ کشور صلح‌آمیز و ۱۰ کشور ترورزدۀ جهان+رتبه ایران

گزارش شاخص جهانی صلح درباره‌ وضعیت خشونت در جهان
گزارش «شاخص جهانی صلح» (Global Peace Index) تحلیل جامعی درباره‌ صلح ارائه می‌کند و نشان می‌دهد که با ادامه‌ آشفتگی‌های اجتماعی و سیاسی، جهان همچنان منابع عظیمی را صرف خلق خشونت و میزان اندکی را صرف صلح می‌کند.
آفتاب‌‌نیوز :
در کنار آن، «شاخص جهانی تروریسم» هم وضع کشورهای جهان از حیث درگیری با پدیده‌ تروریسم را نشان می‌دهد.۱۰ کشور صلح‌آمیز و ۱۰ کشور ترورزدۀ جهان+رتبه ایران

به گزارش آفتاب‌نیوز، براساس یافته‌های این گزارش:

- جهان از نظر صلح در سال گذشته اندکی بهبود یافته اما در دهه‌ گذشته این مفهوم در جهان کمرنگ‌تر شده است.

- طی سه دهه‌ گذشته نظامی‌گری در جهان رو به کاهش بوده است.

- تأثیر اقتصادی خشونت روی اقتصاد جهانی بسیار عظیم بوده است.

- هزینه‌های جاری‌ای که روی ایجاد صلح متمرکز شده است، بسیار پایین‌تر از حد مطلوب است.

- کاهش سطح «صلح مثبت*»، کشورها را مستعد شکل‌گیری جنبش‌های پوپولیستی می‌کند.

* «صلح مثبت» چهارچوبی جامع از نگرش‌های کلیدی، نهادها و ساختارهایی است که صلح را در درازمدت تضمین می‌کنند.

بنا بر گزارش سالانه‌ای که با عنوان شاخص جهانی صلح توسط مؤسسه‌ «اقتصاد و صلح» تهیه می‌شود، در سال جاری میلادی، ۹۳ کشور سطح بالاتری را در زمینه‌ صلح ثبت کرده‌اند و بهبودی جزئی در صلح جهانی پدید آمده است. در عین حال اوضاع در ۶۸ کشور دیگر رو به وخامت است.

بنا بر یافته‌های این نهاد، بهبود در صلح جهانی عمدتا به دلیل فروکش کردن «تروریسم دولتی»، «قتل‌های غیر قضایی»، «شکنجه» و همچنین «خروج نیروهای نظامی بین‌المللی از افغانستان» به دست آمده است. ایران هم در این فهرست با چهار پله صعود نسبت به سال ۲۰۱۶، جایگاه صد و بیست‌ و نهم را به خود اختصاص داده است.  
 
۱۰ کشور صلح‌آمیز و ۱۰ کشور ترورزدۀ جهان+رتبه ایران

اینفوگرافی پیشرفت و پسرفت وضع صلح در سال ۲۰۱۷ 

بر اساس این گزارش، «۱۰ کشور صلح‌آمیز جهان» عبارتند از:

۱۰ - ایرلند و ژاپن: هر دو کشور کمترین نظامی‌گری را در جهان دارند.

۹ - سوئیس: در بین ۱۶۳ کشور کمترین هزینه را بابت مقابله با خشونت می‌پردازد و تنها یک‌ و نیم درصد از تولید ناخالص داخلی خود را در این راه صرف می‌کند.

۸ - کانادا: صلح در سطح «بسیار بالا» قرار دارد و این کشور دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف مبارزه با خشونت می‌کند.

۷ - اسلوونی: از کشورهایی است که در جهان کمترین نظامی‌گری را دارد.

۶ - جمهوری چک: در ۱۰ سال گذشته بهبود فضای کسب و کار را تجربه کرده است.

۵ - دانمارک: تهدیدات تروریستی در سال جاری، جایگاه این کشور در فهرست کشورهای صلح‌آمیز را تهدید می‌کند.

۴- اتریش: به دلیل امنیت و روابط حسنه با کشورهای همسایه جایگاه بالایی دارد.

۳ - پرتغال: با توجه به بهبود اقتصادی، بالاترین رشد صلح را در اروپا دارد.
 
۲ - نیوزیلند: امن‌ترین کشور در منطقه آسیا و اقیانوسیه است.

۱- ایسلند: صلح‌آمیزترین کشور جهان، از سال ۲۰۰۸ از نظر امنیت اجتماعی و امنیت نظامی، بیشترین امتیاز را کسب کرده و از آن زمان در صدر فهرست کشورهای صلح‌آمیز جهان قرار دارد.
 
۱۰ کشور صلح‌آمیز و ۱۰ کشور ترورزدۀ جهان+رتبه ایران

اروپا هشت کشور این فهرست را در خود جای داده و به عبارتی صلح‌آمیزترین منطقه در جهان است.
 
با اتکا به همین شاخص‌ها، اوکراین، جمهوری آفریقای مرکزی، سودان، لیبی، سومالی، یمن، سودان جنوبی، عراق، افغانستان و سوریه، ۱۰ جایگاه انتهای جدول را به خود اختصاص داده‌اند. در این فهرست، ترکیه بیست‌ و هفتم، ایالات متحده سی‌ و پنجم، فرانسه سی‌ و ششم و ایران سی‌ و نهم است.

برخی از اصلی‌ترین شاخص‌های این نهاد برای ارزیابی «صلح» عبارتند از: سنجش تداوم تنش و جنگ در سطوح داخلی و بین‌المللی، سنجش امنیت در کشورها، سنجش نظامی‌گری، دموکراسی و شفافیت، آموزش، فرهنگ، رفاه اقتصادی و ... .


۱۰ کشور صلح‌آمیز و ۱۰ کشور ترورزدۀ جهان+رتبه ایران
۱۰ کشور صدر و قعر جدول گزارش شاخص جهانی صلح

مؤسسه‌ اقتصاد و صلح از سال ۲۰۰۷ میلادی گزارش سالانه‌ «شاخص جهانی صلح» را منتشر می‌کند. این گزارش شامل وضع کشورها و مناطق مختلف جهان از نظر برخورداری از صلح و امنیت است.

گزارشی که این نهاد در سال ۲۰۱۷ منتشر کرده، شامل وضع ۹۹.۷ درصد از جمعیت جهان است که بر پایه‌ ارزیابی ۲۳ عامل کمی و کیفی اثرگذار در صلح و امنیت محاسبه شده است؛ عواملی که در سه سطح امنیت و ایمنی اجتماعی، ناامنی و خشونت داخلی، درگیری خارجی و نظامی‌گری (افزایش نفوذ نهادهای نظامی)، طبقه‌بندی و بررسی می‌شوند.

مؤسسه‌ اقتصاد و صلح هدف خود را «شناخت رابطه‌ میان صلح، فعالیت اقتصادی و رفاه عمومی و پیشبرد تفاهم فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، به منظور کمک به صلح و امنیت در جهان» اعلام کرده است.

این نهاد در گزارش دیگری وضع کشورهای جهان از نظر درگیری با تروریسم را بررسی کرده و ۱۰ کشوری که بیشترین آسیب را از اقدامات و حوادث تروریستی دیده‌اند، معرفی کرده است.

طبق گزارش «شاخص جهانی تروریسم»، در سال ۲۰۱۶ جهان ۱۰ درصد کمتر از سال ۲۰۱۵ شاهد اقدامات و حملات تروریستی بوده و دست‌کم از این نظر امن‌تر از گذشته است.

تروریسم «خشونت غیرقانونی توسط بازیگران غیردولتی است که برای ارعاب یا اجبار دیگران یا دست یافتن به اهداف سیاسی، اقتصادی، مذهبی یا اجتماعی طراحی شده است» تعریف می‌شود.

برخلاف پوشش خبری رسانه‌ها که بیشتر نشان می‌دهد تروریسم تهدیدی همیشگی در سراسر جهان است، واقعیت این است که تعداد کمی از کشورها از این پدیده رنج می‌برند.

بیش از ۷۲ درصد از مرگ‌ و میرها در سال ۲۰۱۵ در پنج کشور رخ داده است. گرچه ۲۷۴ گروه شناخته‌شده در نقاط مختلف جهان دست به اقدامات تروریستی زده‌اند اما تنها چهار گروه داعش، بوکوحرام، طالبان و القاعده مسئول ۷۴ درصد از کل مرگ‌ و میرها بوده‌اند.

آخرین گزارش این نهاد در خصوص تروریسم مربوط به آمارهای سال ۲۰۱۵ است. بر این اساس ۱۰ کشوری که بیشترین آسیب را از تروریسم دیده‌اند در خاورمیانه، آسیا و آفریقا قرار دارند و تقریبا در همه‌ موارد اسلامگرایان افراطی مسبب بیشتر مرگ‌ و میرها بوده‌اند.

کشورهایی که در فهرست شاخص جهانی تروریسم قرار دارند بر اساس تعداد حوادث، تلفات و جراحات و میزان آسیب‌های ملکی، به ترتیب زیرند:

۱۰- لیبی: پیش از سال ۲۰۱۱ و سرنگونی قذافی هیچ اقدام تروریستی در این کشور ثبت نشده بود اما فقط در سال ۲۰۱۵ لیبی شاهد ۴۳۲ حادثه‌ تروریستی با ۴۵۲ کشته و ۶۶۰ مجروح بود.

۹- مصر: در سال ۲۰۱۵ در ۴۹۳ مورد حادثه تروریستی جداگانه در این کشور، ۶۶۲ نفر جان خود را از دست دادند و ۸۳۵ نفر هم مجروح شدند.

۸- سومالی: سال ۲۰۱۵ مرگ‌ و میر ناشی از حملات تروریستی در این کشور ۱۸ درصد کاهش داشت و به ۶۵۹ کشته و ۴۶۳ مجروح رسید. با وجود این، تعداد گروه‌های تروریستی از دو به چهار افزایش یافت. گروه «الشباب» مسئول ۲۴۱ مورد از حملات تروریستی بوده است.

۷- هند: گرچه ۸۰ درصد از حملات تروریستی در هند هیچ کشته‌ای نداشته اما ۷۹۷ اقدام تروریستی در سال ۲۰۱۵ در این کشور رخ داده که ۲۸۹ کشته و ۵۰۱ مجروح برجای گذاشته است. اقدامات تروریستی در هند توسط ۴۹ گروه شناسایی‌شده صورت می‌گیرد که البته ۳۱ گروه موجب مرگ کسی نشده‌اند.

۶- یمن: ۴۶۷ حمله‌ تروریستی، هزار و ۵۱۹ کشته و دو هزار و ۵۹۹ مجروح سهم یمن از حوادث تروریستی سال ۲۰۱۵ بوده است. درگیری میان حوثی‌ها و متحدان رئیس‌جمهوری سابق این کشور (علی عبدالله صالح) در کنار اقدامات القاعده و داعش موجب این میزان تلفات در یمن بوده است.

۵- سوریه:  جنگ سوریه تاکنون بیش از ۴۰۰ هزار کشته برجای گذاشته که بیشتر آن ناشی از درگیری دولت اسد و متحدان آن با شورشیان بوده است که چون برخی بازیگران این درگیری دولت‌ها هستند، «حادثه تروریستی» به شمار نمی‌آید اما جدای از آن ۳۸۴ اقدام تروریستی در سال ۲۰۱۵ در این کشور اتفاق افتاده که موجب مرگ دو هزار و ۷۶۱ و مجروح‌شدن دو هزار و ۸۳۰ نفر شده است. این میزان نسبت به سال پیش از آن ۶۳ درصد افزایش داشته است.

۴ - پاکستان: سال ۲۰۱۵ میزان حوادث تروریستی در این کشور ۴۵ درصد و مرگ‌ و میر ناشی از آن ۳۸ درصد نسبت به سال ۲۰۱۴ کاهش داشته و در پایین‌ترین سطح خود از سال ۲۰۰۶ تاکنون قرار دارد. با وجود این، در پی هزار و هشت حادثه‌ تروریستی ثبت شده، هزار و ۸۶ نفر جان خود را از دست داده و  هزار و ۳۳۷ نفر هم مجروح شده‌اند. طالبان پاکستان مسئول ۳۶ درصد مرگ‌ و میرها بوده و مرگبارترین گروه تروریستی در این کشور است.

۳ - نیجریه: این کشور در سال ۲۰۱۵ به دلیل کاهش فعالیت «بوکوحرام» نسبت به سال قبل از آن شاهد کاهش ۳۴ درصدی در حوادث تروریستی بود. با این حال ۵۸۸ حمله‌ تروریستی در نیجریه صورت گرفت که چهار هزار و ۹۵۰ کشته و دوهزار و ۷۸۶ مجروح برجای گذاشت. 

۲ - افغانستان: وضع این کشور نسبت به سال ۲۰۱۴ بسیار بدتر شده است؛ سال ۲۰۱۵ حدود هزار و ۷۱۵ حادثه‌ تروریستی در افغانستان رخ داده که در مجموع موجب مرگ پنج هزار و ۳۱۲ نفر و مجروح شدن شش هزار و ۲۴۹ نفر  شده است. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵ در افغانستان ۲۲ هزار و ۷۳۰ نفر در حوادث تروریستی جان باخته‌اند.

۱ - عراق: سال ۲۰۱۵ حدود چهار هزار و ۱۵۴ حادثه‌ تروریستی در این کشور رخ داده که شش هزار و ۹۶۰ کشته و ۱۱ هزار و ۹۰۰ مجروح بر جا گذاشته است. تلفات نسبت به سال ۲۰۱۴ نزدیک به ۳۰ درصد کاهش داشته است؛ با این حال عراق بیش از هر کشور دیگری در دنیا از تروریسم رنج می‌برد. از سال ۲۰۰۳ که ایالات متحده پا به این کشور گذاشت، بیش از ۴۰ گروه تروریستی در عراق فعالیت کرده‌اند اما القاعده و داعش با اختلاف در صدر مرگبارترین گروه‌های تروریستی قرار دارند. داعش دست‌کم مسئول مرگ بیش از ۱۱ هزار نفر بوده است.

منبع: visionofhumanity.org - forbes.com - economicsandpeace.org/خبرگزاری ایسنا

باهنر: درباره حصر و محدودیت خاتمی سئوالی نپرسید

مخالفان داخلی برجام با ترامپ همصدا نشوند
محمدرضا باهنر می‌گوید: ابراهیم رئیسی چهره شاخص اصولگرای کاریزما نیست و دیگر دوران اینکه به دنبال آدم‌های حقیقی کاریزما بگردیم تمام شده، همچنان‌که در جریان اصلاح‌طلبی نیز کسی کاریزما نیست./وی همچنین درخصوص واکنش‌ها به اظهارات ترامپ معتقد است که "شایسته‌ تر آن است که در داخل به جای اتهام زدن به یکدیگر، قدر این فرصت را بدانیم و با هم‌افزایی و همکاری ملی، تلاش کنیم مزایای بیشتری از موقعیت پیش آمده به دست آوریم. تندروی‌ها و برخی واکنش‌های هیجانی یا غرض‌ورزانه جناحی در این مقطع بدون تردید آب در آسیاب دشمن ریختن است."
آفتاب‌‌نیوز :
بعد از ۲۸ سال نمایندگی مجلس حالا دو سالی است که فقط به صندلی‌های مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکلی جامعه اسلامی باهنر: درباره حصر و محدودیت خاتمی سئوالی نپرسید/اصولگرایان، مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را می‌خواهند/رئیسی چهره کاریزما نیست/تندروها آب به آسیاب دشمن می‌ریزندمهندسین و ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری تکیه زده و همچنان حضور پررنگی در سیاست کشور دارد؛ شاید به عقیده برخی هنوز مهندس لابی‌گری و رایزنی‌های سیاسی باشد.

به گزارش آفتاب‌نیوز، می‌گوید که "حصر" و "ایجاد محدودیت‌ها برای رئیس دولت اصلاحات"مسائل حاشیه‌ای هستند، می‌خواهد در این باره سوالی نپرسم و او هم پاسخی نمی‌دهد.

معتقد است نباید از حالا دعواهای انتخاباتی دو سال آینده را آغاز کرد و رسانه‌ای کردن مباحث سیاسی درون گروه‌ها و جریانات سیاسی کار درستی نیست، اما در عین حال تاکید می‌کند که اصولگرایان به آینده ناامید نیستند و حتما می‌خواهند مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را داشته باشند. به نقش جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی اشاره می‌کند و می‌گوید که جمنا شروع کننده خوبی در جهت وحدت بخشی به اصولگرایان بود اما به اصلاح ساختاری نیاز دارد و آنها اکنون در حال مذاکره،‌ گفت‌وگو و بازسازی ساختاری خود هستند.

این فعال سیاسی اصولگرا همچنین می‌گوید: در انتخابات اخیر هیچ کس به آقای میرسلیم یا آقای هاشمی طباء به این امید رای نداده که آنها رای بیاورند، بلکه فقط می‌خواسته در انتخابات شرکت کند. خود من در سال ۸۸ به آقای رضایی رای دادم و به آقای موسوی و احمدی نژاد رای ندادم، نه اینکه فکر کنم آقای رضایی رای می‌آورد بلکه چون آن دو کاندیدا مطلوب من نبودند.

*مردم همیشه نتیجه رای خود را دیده‌اند

محمدرضا باهنر در گفت‌وگو با ایسنا، ابتدا درخصوص فضای سیاسی کشور، اظهار کرد: انتخابات در کشور ما مهم و تاثیرگذار است و مردم همواره تاثیر نتیجه آرای خود را دیده‌اند. تاثیر ملموس حضور مردم در انتخابات و نوع رایشان قابل توجه بوده، به همین دلیل در زمان انتخابات معمولا گفت و شنودها، تک و پاتک‌ها و رقابتها زیاد می‌شود و بسیاری از مسائل مملکت را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد.

وی ادامه داد: ما تا حدود پنج سال قبل به طور متوسط سالی یک انتخابات مهم داشتیم که حدود شش ماه فضای جامعه را درگیر خود می‌کرد و هیجانات را بالا می‌برد، فضای انتخابات همیشه در کشور ما همه گیر می‌شود؛ اگر انتخابات را زلزله به حساب بیاوریم،‌ حدود ۴ – ۵ ماه پیش لرزه داریم و ۵ – ۶ ماه هم پس‌لرزه. بنابراین تمام فضای زمانی کشور تحت الشعاع انتخابات است و این یکی از دلایل اصلی بود که زمان انتخابات‌ها دو به دو با یکدیگر منطبق شد تا هر سال شاهد برگزاری انتخابات نباشیم و اکنون هر دو سال یک بار برگزار می‌شود. ما در مجمع تشخیص مصلحت نظام این موضوع را مصوب کردیم و مجلس نیز کمک کرد.

*نباید از حالا دعواهای انتخاباتی دو سال آینده را آغاز کرد

این فعال سیاسی اصولگرا خاطر نشان کرد: فضای انتخاباتی در کشور خوب و مفید است و مردم را به صحنه آورده و آنها را به رقابت سالم وادارمی‌کند، اما این نمی‌تواند دائمی باشد؛ چرا که مملکت خیلی کارها، مشکلات، گرفتاری‌ها و مسائل دیگر دارد و مسئولین باید به دنبال حل آنها باشند که حل کننده اصلی نیز عموما مجلس و دولت است. بنابراین از حالا نباید بحث‌های انتخاباتی دو سال آینده و چهار سال آینده را آغاز کرد. به نظر من این اصلا معنا ندارد.

باهنر تاکید کرد: ایرادی ندارد که تشکل‌ها و گروه‌ها و جریانات سیاسی در درون خود بحث داشته باشند، اما رسانه‌ای کردن این فضا کار درستی نیست، دعواهای انتخاباتی نباید از حالا شروع شود چرا که مسئولین به کار خود نمی‌رسند.

*رای ۱۶ میلیونی ابراهیم رئیسی متعلق به کیست؟

دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین با اشاره به رای ۱۶ میلیونی ابراهیم رئیسی در انتخابات اخیر، گفت: در هر دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ آقای روحانی برنده شدند، اما با این تفاوت که در سال ۹۲ رای ایشان ۵۰ درصد بود و آراء دیگر بین سایر کاندیداها تقسیم شد اما در انتخابات اخیر رای آقای روحانی از ۵۰ درصد به حدود ۶۰ درصد ارتقاء پیدا کرد و در عین حال رای اصولگرایان به طور متراکم ۴۰ درصد بود. حال سوال این است که این ۴۰ درصد سبد رای چه فرد و جریانی است؟ برای آقای قالیباف است یا آقای رئیسی یا جمنا یا جامعه اصولگرایی؟

وی افزود: باید بگویم که همه این‌ها بود به همراه موارد دیگر، یعنی برخی آراء برای افرادی بود که از عملکرد آقای روحانی راضی نبودند که ممکن است اصولگرا هم نباشند. عده‌ای هم به کاندیدایی رای دادند که مطمئن بودند رای نمی‌آورند یعنی کسانی که به آقایان هاشمی طباء و میرسلیم رای دادند چه فکر می‌کردند؟ فکر می‌کردند رای می آورند؟ تصور من این است که هیچ کس به آقای میرسلیم یا آقای هاشمی طباء به این امید رای نداده که آنها رای بیاورند، بلکه فقط می‌خواسته در انتخابات شرکت کند. در عین حال کاندیداهای اصلی را نمی‌پسندیده یا قبول نداشته است.

*سال ۸۸ به محسن رضایی رای دادم چون موسوی و احمدی نژاد مطلوبم نبودند

باهنر تصریح کرد: همانطور که خود من در سال ۸۸ به آقای رضایی رای دادم و به آقای موسوی و احمدی نژاد رای ندادم، نه اینکه فکر کنم آقای رضایی رای می‌آورد بلکه چون آن دو کاندیدا مطلوب من نبودند.

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام یادآور شد: عکس این موضوع هم صادق است، یعنی ما اطلاع داریم که اصولگرایانی به آقای روحانی رای دادند چون ایشان را نیروی اصلاح‌طلب نمی‌دانستند و ممکن است نقدهایی هم به ایشان داشته باشند اما بین کاندیداهای موجود آقای روحانی را ترجیح دادند. بنابراین چون انتخابات در کشورمان جریانی است و نه حزبی، جریان‌ها با یکدیگر رقابت نمی‌کنند و شناور هستند و چفت و بست محکمی ندارند. در عین حال هزینه و فایده آنها زیاد نیست و در کشور ما خیلی راحت می‌شود که افراد یک بار به جریان خاصی رای دهد و دفعه بعد به جریانی دیگر.  

وی همچنین گفت: در مجموع می‌توان گفت که در انتخاباتی که گذشت، ۴۰ درصد به اصولگرایان رای داده‌اند و ۶۰ درصد به آقای روحانی و نمی‌توان خیلی دقیق گفت که چه میزان از این آراء برای کدام فرد یا جریان و نگاه سیاسی است. ما اگر زمانی چند حزب قدرتمند با کاندیداهای مشخص داشته باشیم، آن وقت می‌توانیم وزن دقیق‌تری از این آراء به دست آوریم.

این نماینده پیشین مجلس خاطر نشان کرد: در انتخابات مجلس نیز با اینکه جریانات سیاسی نقش زیادی ایفا می‌کنند اما این نقش به اندازه تاثیرگذاری در انتخابات ریاست جمهوری نیست چرا که در حوزه‌های انتخابیه کوچک رقابت بین افراد است نه جریان‌ها و نگاه های سیاسی.

باهنر ادامه داد: در تهران یا شهرهای بزرگ مردم به لیست‌ها و امضاها رای می‌دهند نه لزوما به کاندیداها، اما در شهرهایی با دو یا سه نماینده مردم کاری به جناح‌ها ندارند و به فرد رای می‌دهند. بنابراین نقش احزاب در انتخابات مجلس از دیدگاه من ضعیف‌تر است و در انتخابات ریاست جمهوری نقش کامل‌تری ایفا می‌کنند.

*رئیسی چهره شاخص اصولگرای کاریزما نیست

رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری درباره جایگاه فعلی ابراهیم رئیسی در جریان اصولگرایی، گفت: به هر حال ایشان در دوره‌ای کاندیدای این جریان بودند اما اینکه در دور آینده نیز کاندیدای اصولگرایان هست یا نه اصلا نمی‌توان قضاوت کرد.

وی افزود: اگر ما بخواهیم چهره‌های کاریزماتیکی از جریان اصولگرایی نام ببریم افرادی همچون حضرت آیت‌الله مهدوی کنی و آقای عسگراولادی از این جمله بودند اما این که بگوییم آیا آقای رئیسی توانسته جای یکی از دو تن را بگیرد یا خیر، باید بگویم نه، حتما نگرفته. این که آیا مجددا کاندیدا خواهد شد یا نه، باز هم نمی‌دانم و این که اگر باز کاندیدا شود همه اصولگرایان روی او تفاهم می‌کنند یا خیر را نیز نمی‌توان پیش بینی کرد.

این فعال سیاسی اصولگرا تاکید کرد: در انتخابات اخیر نیز کاندیداهای مطرح اصولگرا چند نفر بودند و حتی چند روز قبل از برگزاری انتخابات آقای قالیباف کنار رفت که هنوز برخی اینطور تحلیل می‌کنند که اگر آقای قالیباف می‌ماند و آقای رئیسی کنار می‌رفت، رای آقای قالیباف بیشتر بود. هر چند من این حرف را قبول ندارم، اما به هر حال همه این سناریوها محتمل است و طرفدار دارد.

باهنر همچنین اظهار کرد: به طور کلی من فکر نمی‌کنم آقای رئیسی به عنوان یک چهره شاخص اصولگرای کاریزما به حساب بیاید و در حال حاضر اصولگرایان بعد از جریان آیت الله مهدوی کنی و آقای عسگراولادی، شخص حقیقی که بتواند همه مجموعه اصولگرایی را دور هم جمع کند، به خود ندیده. هر چند زمان آن دو تن نیز اختلافاتی وجود داشت و اجماع کامل نبود اما درحال حاضر چنین چهره‌ای در میان اصولگرایان وجود ندارد. از طرفی من حرف فراتر از این بحث‌ها دارم و می گویم که اصولا اصولگرایان و اصلاح طلبان و جریانات سیاسی خیلی نباید دنبال چهره‌های حقیقی کاریزما باشند، ممکن است یک شخصیت حقوقی پیدا شده و کاریزما شود، به طور مثال حزب قدرتمندی شکل بگیرد، اما دوران اینکه به دنبال آدم‌های حقیقی کاریزما بگردیم، تمام شده است.

دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین یادآور شد: قدیم‌ترها برخی از واژه پدرسالار استفاده می‌کردند، به معنای حضور  اشخاصی که بر قلب‌ها حکومت داشتند و افرادی آنها را دوست داشته و مرید آنها بودند،‌ اما آن دوران گذشته و اینکه یک نفر بیاید مراد طیف عظیمی از کشور باشد، شدنی نیست.

*کسی در جریان اصلاح‌طلبی کاریزما نشده است

وی در پاسخ به این پرسش که اصولگرایان به دنبال یافتن چنین فردی هستند یا خیر؟، گفت: اگر دنبالش هم باشند، گیرشان نمی‌آید. در میان اصلاح طلبان نیز همین گونه است. شاید یکی دو نفر جایی حرفی بزنند اما مجموعه عواملی جمع می‌شود تا اتفاقی بیفتد و این نیست که چهره‌ای در این جریان کاریزما شده باشد و بتواند رهبریت جریان اصلاح طلبی را به عهده بگیرد.

باهنر در واکنش به این پرسش که آیا سیدمحمد خاتمی رهبر جریان اصلاحات نیست؟، اظهار کرد: مجموعه‌ای از عوامل دور هم جمع شده تا اتفاقاتی بیفتد. در انتخابات سال ۹۲ که آقای روحانی رای آورد، گویا مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در جلسه‌ای دلخور شده و گفته بودند که اگر ما از آقای روحانی حمایت نمی‌کردیم ایشان ۵ – ۶ درصد رای بیشتر نداشت و همین هم بود. به طور مثال اگر در همان سال آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات ثبت نام نکرده بود و یا ثبت نام کرده و تایید صلاحیت شده بود و یا رقبای آقای روحانی متراکم و منسجم شده بودند، دیگر نه رای ۵۰ درصدی وجود داشت و نه آقای خاتمی می‌توانست رهبریت جریانی را بر عهده بگیرد،‌ بنابراین ابر و باد و مه و خورشید فلک در یک مقطع کوتاه یکی شدند و اتفاقی افتاد و آقای روحانی رای آورد، اما در انتخابات سال ۹۶ اینگونه نبود و عملکرد آقای روحانی و اعتماد به او باعث رای آوری شد و علی‌رغم نقدهای جدی که به ایشان وارد بود، مردم مقایسه کردند و دیدند نمی‌توانند به سفره‌های پهن نشده اعتماد کنند. هر چند رقبای آقای روحانی نیز وعده‌های سنگین و بزرگی دادند اما جامعه به آن باور نرسید که آنها می‌توانند این کارها را انجام دهند.

*جمنا شروع کننده خوبی در جهت وحدت بخشی به اصولگرایان بود اما به اصلاح ساختاری نیاز دارد

وی درباره فعالیت‌های فعلی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی(جمنا)، گفت: جمنا در حال مذاکره،‌ گفت‌وگو و بازسازی ساختاری خود است. جمنا شروع کننده خوبی در جهت وحدت بخشی به اصولگرایان بود و توانست نقش خوبی ایفا کند اما در درون ساختار اصولگرایان نقدهایی نیز به آن وارد شد و کسانی که عمدتا به جمنا پیوستند و یا سکوت کرده و با آن مخالفت نکردند، بیشتر به امید رسیدن به آن وحدت بود، اما در آن مقطع به وحدت فلسفی و مواضع نرسیدند، بلکه فقط وحدتی ایجاد شد تا بتواند رای اصولگرایان را متراکم کند که این اتفاق افتاد.

این نماینده پیشین مجلس تاکید کرد: بنابراین جمنا شروع کننده خوبی بوده اما اگر بخواهد ادامه دهد حتما به اصلاح ساختاری نیاز دارد. من اعتقاد ندارم که جمنا می‌تواند یک حزب جامعه فراگیر شود و خود آنها نیز مدعی این قضیه نیستند بلکه می‌خواهند جمع کننده گروه‌ها و فعالان سیاسی اصولگرایان باشند و سرمایه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را کنار یکدیگر قرار دهند که در این حوزه نقش خوبی ایفا کرده اند.  

باهنر خاطر نشان کرد: از سویی در جمنا به آن میزان که باید، به تشکل‌های سیاسی بها داده نشد. البته آنها معتقد بودند که تشکل‌های سیاسی همگی قادر به جمع کردن ۵۰ درصد رای مردم نیستند که این حرفشان نیز قابل تامل و درست بود؛ چون می‌گفتند که ما یکسری سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی داریم که سیاسی نیستند اما مواضع انقلابی و قابل قبولی است که باید نقش آنها را در انتخابات مورد توجه قرار داد و پررنگ کرد بنابراین در این راستا گام برداشتند.

وی افزود: دلیل کم رنگ شدن حضور آن‌ها در فضای رسانه‌ای نیز همان است که ابتدا گفتم، ما فکر می‌کنیم ضرورتی ندارد کسانی که می‌خواهند فعالیت سیاسی و انتخاباتی داشتند باشند در غیر زمان نزدیک به انتخابات این کار را انجام دهند چون دلیلی ندارد فضای کشور همواره سیاسی و در درگیری باشد.

*اصلاح‌طلبان چهره‌های تند و تیزی برای وزارتخانه‌ها طراحی کرده بودند اما آن‌گونه نشد

این فعال سیاسی اصولگرا در پاسخ به این پرسش که آیا اصولگرایان می‌توانند بار دیگر در سالهای آتی سکان قدرت کشور را در اختیار بگیرند یا خیر و این که آیا برنامه‌ای برای آن دارند، اظهار کرد: چون اصولگرایان و اصلاح طلبان حزبی جامع و مانع نبوده و طیف محسوب می‌شوند، این قضاوت‌ها نیز درباره احتمال برنده شدن یا باختنشان در آینده سخت است.

باهنر ادامه داد: مثلا مجلس دهم نسبت به مجلس نهم اصلاح‌طلب‌تر است اما یک اصلاح طلب نتوانست رئیس آن شود و با اینکه آقای عارف زحمت کشید و فعال بود و لیست امید هم به طور کامل رای آورد، اما به هر حال آقای عارف نتوانست رئیس مجلس شود درحالی که تبلور نتیجه انتخابات، انتخابات هیات رئیسه است. یا در انتخابات ریاست جمهوری نیز همین اتفاق افتاد. به هر حال آقای روحانی چهره مطلوب و ایده‌آل اصلاح‌طلبان نیست و خودشان نیز این را نمی‌گویند و حتی بعضی اصلاح‌طلبان معتقدندکه دولت دوازدهم نسبت به دولت یازدهم فاصله بیشتری با اصلاح طلبان دارد.

وی در این رابطه اظهار کرد: اصلاح‌طلبان چهره‌های تند و تیزی برای وزارتخانه‌ها و مناصب دیگر طراحی کرده بودند اما آن‌گونه نشد. نهایتا می‌توان گفت که اگر احزاب قدرتمند وجود داشته باشد خیلی فرق نمی‌کند کاندیدای اصلاح‌طلبان آقای حسن باشد یا تقی یا نقی، اما اکنون اصلا اینگونه نیست و اگر به جای آقای روحانی فرد دیگری کاندیدا می‌شد حتما تعداد رای بسیار متفاوت‌تری داشت.

*اصولگرایان حتما می‌خواهند مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را داشته باشند

دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین تصریح کرد: در میان اصولگرایان نیز همین گونه است، اگر به جای آقای رئیسی فرد دیگری بود آراء خیلی تفاوت می‌کرد. نمی‌خواهم بگویم آراء کمتر می‌شد یا بیشتر اما تفاوت زیادی داشت بنابراین در حال حاضر ترکیبی از چهره‌های حقیقی و شخصیت‌های حقوقی و امضاها و مهرهایی که به لیست‌ها می خورند، مجموعا سبد رایی را درست می‌کند. در حال حاضر نیز اصولگرایان ناامید نیستند و حتما دنبال کار هستند و می‌خواهند مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را داشته باشند.

*در مجلس دهم همان مسیر مجالس قبل طی می‌شود

باهنر در ادامه گفتگو با توجه به داشتن بیش از ۲۰ سال سابقه نمایندگی، درباره عملکرد مجلس دهم، گفت: این مجلس نیز مانند مجالس نه‌گانه قبلی کار خود را می‌کند. لوایح بودجه و برنامه را بررسی و تصویب می‌کند و روال عادی کارها طی می شود . اما اگر انتظار داشتیم مجلس دهم کاری متفاوت با کار سایر مجالس انجام دهد، چنین چیزی رخ نداده و همان مسیر قبلی طی می‌شود.

وی افزود: اگر از نظر ساختاری و تشکیلاتی نیز ایراداتی دارد، این طبیعی است چون به فرض اگر توقع داشته باشیم کسی که امروز نائب رئیس شده مانند فردی که ۱۲ سال نائب رئیس بوده کار کند، این توقعی غیر عاقلانه و غیر عادلانه است و من خودم روزی که نائب رئیس شدم نقاط ضعف بسیاری داشتم که به تدریج با کسب تجربه رفع شد و نمی‌توان توقع داشت آقای پزشکیان یا آقای مطهری مانند کسی کار کنند که ۱۲ سال نائب رئیس بوده اما اگر بخواهیم عملکرد سال اول آنها را با عملکرد سال اول نائب رئیسی من مقایسه کنیم باید بگویم که بسیار مسلط و خوب کار می‌کنند اما به هر حال تجربه ۱۲ سال نائب رئیسی فرد را قدرتمند و با نفود می‌کند و این امری طبیعی است. شاید آقای پزشکیان دو سال دیگر بتواند مانند یک نائب رئیس با سابقه دوازده سال، فعالیت کند.

این نماینده پیشین مجلس خاطر نشان کرد: علت اصلی این که در مجلس دهم اتفاق خاصی هم رخ نداده، کم تجربگی افراد است. مثلا بسیاری از نمایندگان تهران در هر دوره تا پیش از این مجلس، چندین دوره سابقه نمایندگی داشتند اما این بار عموما نمایندگان تجربه اولشان بود.

باهنر درباره راه حل رفع مشکل بی‌تجربگی نمایندگان مجلس، گفت: جبران این کمبودها به عهده احزاب است و اگر این عزیزانی که وارد مجلس شده‌اند همگی پشتوانه حزبی داشته باشند، آن حزب یک اتاق فکر و پژوهشکده است، برنامه تعریف می‌کند که این عزیزان هم می‌توانند آن را پیاده کنند اما چنین چیزی وجود ندارد و وضعیت اینگونه می‌شود.

وی تاکید کرد: به طور کلی می‌توان گفت که هر نماینده‌ای در مجلس بعدی تکرار شود به نفع عملکرد مجلس است اما متاسفانه ساختار در کشور مشکل اساسی دارد و باید حل شود. از نظر من راه‌حل فقط تشکیل احزاب است به طوریکه به قول مرحوم آقای پرورش، بعضی از نمایندگان که به تهران می‌آیند تا می‌خواهند خیابان‌های تهران را یاد بگیرند دوره‌شان تمام می‌شود. چقدر باید وقت‌مان را صرف کسب تجربه آدم‌های بی‌تجربه کنیم؟ اگر حزب وجود داشته باشد با این رویه دوی امدادی ایجاد می‌شود و نفر قبلی کار را تحویل نفر بعدی می‌دهد اما چون حزب نداریم همه افراد باید کارشان را از اول شروع کنند.

-در پایان  گفت‌وگو از باهنرخواستم درباره برخی اشخاص نظرات کوتاهی ارائه دهد اما او نخواست درخصوص افراد اظهار نظر کند. نهایتا نظر خود را درباره برخی دستگاه‌ها و احزاب بیان کرد.

قوه قضاییه: باید مامن مردم برای احقاق حق باشد. قوه قضاییه تلاش‌های زیادی می‌کند و به قول معروف سراغ دانه درشت‌های خوبی هم رفته و یکسری احقاق حق انجام می‌شود اما باید پناه مردم عام باشد و عموم مردم از عملکرد قوه قضاییه راضی باشند. اگر قوه قضاییه فعال و پویا باشد می‌تواند مملکت را اصلاح کند.

دانشگاه آزاد اسلامی: روز اول به دلایل خیلی خوبی تاسیس شد، در حال حاضر نیز خیلی از مشکلات کشور را حل می‌کند اما نیاز به اصلاحات ساختاری جدی دارد. البته این موضوع به دانشگاه دولتی هم بر می‌گردد. ما یک زمانی نیروی انسانی تربیت شده در کشور کم داشتیم اما امروز تحصیلات موجود در کشور متاسفانه هیچ ارتباطی با بازار کار ندارد و باید بگویم که طوری شده که دانشگاه‌ها دنبال دانشجو هستند تا بتوانند حقوق اساتید خود را بدهند به طوریکه دانشگاه‌ها، برای حفظ خودشان دانشجوها را از دهان یکدیگر قاپ می‌زنند بنابراین آموزش عالی ما اعم از دولتی و آزاد نیازمند اصلاح ساختاری است.

جبهه پایداری: روزهای اولی که جبهه پایداری تاسیس شده بود مواضع خیلی تند و تیزی داشت اما اکنون که در فضاهای واقعی قرار گرفته و احساس می‌کنم مقداری مجرب شده و می‌توان با آن کار کرد. زمانی برخی افراد در جریان اصولگرایی می‌گفتند که نمی‌توان به هیچ وجه با جبهه پایداری کار کرد اما الان می‌شود و این تعادل‌ها و واقع‌گرایی‌ها در حال به وجود آمدن است. مقام معظم رهبری نیز روزی فرمودند که "اصولگرایی چیزی بین حفظ ایده‌آل‌ها و نگاه به واقعیات است." اگر کسی بخواهد فقط ایده‌آل فکر کند نمی‌شود و یا فقط واقعیات را ببیند، ایده‌آل‌ها را از دست می‌دهد. بنابراین اصولگرایی حرکتی تعادل‌بخش بین ایده‌آل‌ها و واقعیت‌های کشور است که جبهه پایداری در حال نزدیک شدن به این وضعیت است.

حزب موتلفه اسلامی: آنها دوستان قدیمی ما و ریشه‌دارترین و قدیمی‌ترین حزب کشور هستند که ریشه آن به قبل از انقلاب و نهضت حضرت امام (ره) بر می‌گردد اما در هر صورت افکارشان آن جذابیتی که باید را ندارد.

جامعه اسلامی مهندسین: یک تشکیلات صنفی و البته ریشه‌دار است. ما سعی کردیم نخبه‌گرا باشیم تا کمیت‌مان بالا برود و معمولا در مجالس و دولت‌های مختلف نفوذ داریم اما انتظارمان از جامعه اسلامی مهندسین بیش از شرایط فعلی است.

حزب کارگزاران سازندگی ایران: دولت‌ساخته بود و با رفتن دولت نیز کم‌رنگ شد. این حزب ساخته و پرداخته دولت آقای هاشمی بود که بعد از آن کم‌رنگ شدند. حزب مشارکت نیز همین‌گونه و ساخته و پرداخته دولت اصلاحات بود که بعد کم‌رنگ شد. احزاب واقعی باید دولت‌ساز باشند و نه دولت‌ساخته، چرا که با رفتن دولت‌ها خودشان هم کم‌رنگ و محو می‌شوند.

حزب اتحاد ملت و حزب اعتماد ملی: (باهنر از وجود چنین احزابی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت که افراد این احزاب را نمی‌شناسد.)!!

ایرانیان سر منافع ملی خود با کسی شوخی ندارند

محمدرضا باهنر همچنین در یادداشتی در روزنامه ایران نوشته است: سخنان نسنجیده رئیس جمهوری امریکا علیه ایران و برجام نه تنها با واکنش‌های منفی در ایران که با اعتراض محافل و شخصیت‌های داخل امریکا و اکثر قریب به اتفاق رهبران جهانی روبه‌رو شده است.

در این میان تنها رژیم صهیونیستی و تعداد انگشت‌شماری از سران کشورهای حاشیه خلیج فارس از ادعاهای بی‌اساس ترامپ استقبال کرده‌اند. واکنش‌های داخلی به اظهارات تند و بی‌اساس مستأجر کاخ سفید، نمودی از وحدت در ایران را به رخ کشید و نشان داد که ایرانیان بر سر منافع ملی خود با کسی شوخی ندارند و اختلاف‌سلیقه‌ها و تفاوت دیدگاه‌ها در مدیریت کشور بهانه قربانی کردن منافع ملی نیست.

اگر چه توافق هسته‌ای وحی منزل نیست و حتماً انتقاداتی بر آن هم ممکن است وارد باشد کما اینکه در دو، سه سال گذشته هم کارشناسان و چهره‌های سیاسی و اقتصادی انتقادهایی را وارد دانسته‌اند. با این حال در این میان از یک نکته نباید غافل شد که دشمنان ایران اسلامی همچنان که روی خوشی به پیشرفت‌های ایران نشان نخواهند داد، حتماً گوشه چشمی هم به دامن زدن به اختلافات داخلی دارند تا با اوج گرفتن این اختلافات بهتر به اهداف ضد ایرانی خود برسند. بر این اساس بر همه جریان‌ها و گروه‌های سیاسی واجب است که نسبت به این خواسته دشمنان هم توجه داشته باشند. بیراه نیست که ترامپ علاوه بر مسأله برجام ادعاهای واهی نیز نسبت به مسائل داخلی ایران دارد. حال در چنین شرایطی اگر جریان‌هایی در داخل کشور نیز به بهانه انتقاد، در مسیر تخریب یکدیگر برآیند و بخصوص دولت را- که این روزها در مصاف دیپلماتیک با طرف‌های خارجی است- مستقیم یا به تلویح متهم به صفت‌های نادرست کنند، بدون تردید در جهت خدمت به مردم و منافع ملی گام برنداشته‌اند. من از خیلی وقت پیش گفته‌ام که در بحث توافق هسته‌ای یک تیم خوب داشتیم که تلاش‌های زیادی کردند اما بیشتر از این زورشان نرسید. قرار بود ۱۰ گل بزنیم و هیچ گل نخوریم اما توانستیم هفت گل بزنیم والبته سه گل هم ‌خوردیم.

حال به هر دلیلی رئیس‌جمهوری تندرو امریکا قصد بر هم زدن این بازی را دارد اما با مخالفت‌ها و اعتراض‌های دیگر شرکت کنندگان در این بازی و حتی تماشاچیان مواجه شده است. این اجماع جهانی که علیه ترامپ ایجاد شده، فرصتی است برای اینکه حقانیت جمهوری اسلامی در برابر نزدیک به 40 سال ادعاهای واهی امریکا در معرض دید همگان قرار گیرد. بنابراین شایسته‌ تر آن است که در داخل به جای اتهام زدن به یکدیگر، قدر این فرصت را بدانیم و با هم‌افزایی و همکاری ملی، تلاش کنیم مزایای بیشتری از موقعیت  پیش آمده به دست آوریم. تندروی‌ها و برخی واکنش‌های هیجانی یا غرض‌ورزانه جناحی در این مقطع بدون تردید آب در آسیاب دشمن ریختن است.

از گرفتن مگس در آنتن‌ زنده تلویزیون تا ماجرای زنبیل قرمز/۳ پیام جنجال اخیر حمید بقایی

بررسی رفتارشناسی یک طیف سیاسی خاص؛
بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی ریشه آغاز بی‌اخلاقی‌های علنی دولت احمدی‌نژاد را در مناظرات انتخاباتی سال 88 جستجو می‌کنند که در این مناظرات رییس دولت‌های نهم و دهم بی‌محابا شخصیت‌ها و نهادهای نظام را زیر سوال برد.
آفتاب‌‌نیوز :
سرویس سیاسی- این روزها احمدی‌نژاد و یارانش در هر کجا حاضر می‌شوند نقطه کانونی یک جنجال به شمار می‌روند و هر اقدام و گفتار از گرفتن مگس در آنتن‌زنده تلویزیون تا ماجرای زنبیل بقایی/احمدی‌نژادی‌ها به دنبال چه‌هستند؟آنان بازتاب زیادی در رسانه‌ها و به خصوص فضای مجازی پیدا می‌کند. این در حالی است که برخلاف گذشته که معمولأ احمدی‌نژاد محور این جنجال‌ها بود این روزها این نقش به حمید بقایی محول شده و وی به کانون جنجال‌های تیم احمدی‌نژاد تبدیل شده است.

به گزارش آفتاب‌نیوز، بقایی که تاکنون در چندین نوبت بازداشت شده است در بازداشت اخیر خود و اظهارات پس از آزادی از زندان حاشیه‌های زیادی به وجود آورد که سبب حساسیت دستگاه‌های قضایی و امنیتی شد و به همین دلیل دوباره وی را احضار کردند. با این وجود جلسه دادگاه بقایی در روزهای گذشته حاشیه بسیار جالب و قابل تأملی داشت.

بقایی دفاعیات خود را در درون یک زنبیل قرمز رنگ گذاشته بود و با همین زنبیل وارد دادگاه شد تا از خود دفاع کند. کسانی که احمدی‌نژاد و یارانش را می‌شناسند زیاد از این‌گونه رفتارها تعجب نمی‌کنند و این رفتارها برای آنها تداعی‌کننده خاطرات زیادی در گذشته است. بدون شک رفتار احمدی‌نژاد و یارانش در فضای سیاسی ایران در هیچ کدام از دولت‌ها سابقه نداشته و همه دولت‌های انقلاب اسلامی در بیان دیدگاه‌ها و نظرات خود جانب ادب و متانت را تا آنجا که امکان داشته رعایت کرده و به احترام جایگاهی که در اختیار داشتند از برخی رفتارهای سطحی بی‌ملاحظگی‌ها پرهیز می‌کردند.

بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی ریشه آغاز بی‌اخلاقی‌های علنی دولت احمدی‌نژاد را در مناظرات انتخاباتی سال 88 جستجو می‌کنند که در این مناظرات رییس دولت‌های نهم و دهم بی‌محابا شخصیت‌ها و نهادهای نظام را زیر سوال برد. پس از این اتفاق بود که بی‌اخلاقی سیاسی در فضای سیاسی ایران اپیدمی شد و فعالان سیاسی به صورت ناخودآگاه در واکنش به اقدامات سوال‌برانگیز اعضای کابینه نهم و دهم واکنش نشان می‌دادند. 

نوع ادبیات و اقدامات پوپولیستی احمدی‌نژاد به شکلی بود که برخی عنوان می‌کردند احمدی‌نژاد و یارانش جایگاه ریاست‌جمهوری را زیر سوال برده‌اند. برخی جملات احمدی‌نژاد به عنوان رییس‌جمهوری هنوز هم از خاطر افکار عمومی نرفته است. «از تره‌بار نزدیک منزل ما خرید کنید. چرا از جاهای‌گران خرید می‌کنید؟ در محله ما قیمت‌ها ثابت است». «آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌دانتان شما پاره شود». «یک قصاب شرافتمند در نزدیکی ما زندگی می‌کند که از همه مشکلات مردم باخبر است و از وی هم اطلاعات مهم اقتصادی را می‌گیرم». «آب را بریزید همان جا که می‌سوزد و.. از جمله عباراتی است که احمدی‌نژاد در دورانی که مدیریت اجرایی کشور را در اختیار داشت از تریبون‌های رسمی عنوان می‌کرد.

با این وجود شاید تکان‌دهنده‌ترین صحنه درباره نوع رفتار احمدی‌نژاد زمانی بود که وی در پخش زنده تلویزیونی تلاش کرد مگسی که برای وی مزاحمت ایجاد کرد را با دست بگیرد. این در حالی است که به نظر می‌رسد نوع رفتار و ادبیات احمدی‌نژاد به نزدیکان وی و از جمله حمید بقایی معاون اجرایی سابق رییس‌جمهوری نیز سرایت کرده است. با این وجود اگر از اهداف نهفته در این اقدامات عبور کنیم باید عنوان کرد برخی از اقدامات و از جمله در دست گرفتن زنبیل توسط یک سیاستمدار و ورود وی به دادگاه برای دفاع از خود در یک محکمه قضایی سه پیام مهم به افکار عمومی خواهد داشت. نخست اینکه؛ این اقدام سبب وهن جایگاه شخصیت‌های سیاسی در جامعه می‌شود و افکار عمومی با استدلال درباره اینکه چگونه ممکن است ‌یک مدیر طراز اول دولت رفتاری از خود نشان‌ بدهد -که حتی ضعیف‌ترین اقشار جامعه از نظر فرهنگی نیز آن را منسوخ می‌دانند- به چنین رفتاری واکنش نشان می‌دهند.

بدون شک اقدام اخیر بقایی این سوتفاهم را برای مردم به وجود می‌آورد که مسئولان سیاسی کشور فاقد وجاهت و شخصیت لازم برای مدیریت جامعه هستند. دوم اینکه به نظر می‌رسد بقایی به صورت تعمدی و برای نشان دادن بی‌اهمیت بودن پرونده فساد اقتصادی خود، مدارک دفاعیه خود را در زنبیل قرار داده تا به صورت غیررسمی یک محکمه رسمی را در منظر افکار عمومی از حیز انتفاع بیاندازد. با این وجود بقایی این مسأله را فراموش کرده که افکار عمومی جامعه به همان شکل که ممکن است پی به هدف وی ببرد اما به همان اندازه نیز وجاهتش درنظر افکار عمومی از دست خواهد رفت به شکلی که افکار عمومی تنها به وی به عنوان یک ابزار سرگرمی و یک فرد ماجرا‌جو نگاه خواهد کرد. و سوم اینکه اظهارات اخیر احمدی‌نژاد و اقدامات سوال‌برانگیز بقایی را باید نفس‌های آخر یک جریان سیاسی تلقی کرد که روزی مدعی مدیریت جهان بود و رییس دولت خود را پدیده هزاره سوم معرفی می‌کرد. به نظر می‌رسد احمدی‌نژاد برای همیشه در حال فراموش شدن است و خود وی و یارانش نیز به خوبی به این نکته پی برده‌اند. در نتیجه تلاش می‌کنند با رفتارهایی که جلب توجه می‌کند روزهایی را به خاطر مردم بیاوردند که برای خود هیچ محدودیتی قائل نبودند و برعلیه هر کسی که دوست داشتند اقدام می‌کردند.