شبکه آواتاری

دانستنی ها

شبکه آواتاری

دانستنی ها

به مناسبت 7 آبان زادروز کوروش؛

به مناسبت 7 آبان زادروز کوروش؛

هفتم آبان ماه زادروز پادشاهی است که منشور او و دستور‌العمل‌های روابط اجتماعی‌اش به عنوان بنیانگذار حقوق بشر در جهان مطرح است و سندی ماندگار و جاودانه در هویت تاریخی ایران زمین به شمار می‌رود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، کورش دوم بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی یا هخامنشیان از سال 529 تا 559 یعنی 30 سال بر بیشتر مناطق دنیا فرمانروایی کرد.

 سلسله هخامنشی نخستین دولتی بود که همه جهان متمدن آن روز را دربرمی‌گرفت و از این‌ رو، شاهنشاهی هخامنشی نخستین و تنها دولتی است که همه جهان را برای بیش از سه سده یکپارچه کرد.

پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است. هخامنش باید حوالی پایان سدهٔ هشتم یا ربع نخست سدهٔ هفتم پیش از  میلاد بر مسند قدرت بوده باشد. چش پش، پسر هخامنش در فاصلهٔ تقریبی ۶۷۵ تا ۶۴۰ پیش از میلاد رهبری طوایف پارسی را به دست گرفته بود.

 کورش 2

هخامنشیان، در آغاز پادشاهان‌بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش‌بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان (شاه انشان، کوروش یکم، کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.
 
به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان ایران است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود درآورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به‌شمار می‌رفت.

 بدلیل کشورگشایی‌های کورش کبیر به سرزمین های شرق و غرب جهان آن روز و خصوصیات نیکی که داشت از وی در کتاب‌های مقدس ادیان مختلف به خوبی یاد شده و شماری از فقیه‌های معاصر شیعه کوروش را «ذوالقرنین» می‌دانند. علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از معتقدان این نظر هستند.در کتاب تفسیر نمونه، نوشتهٔ ناصر مکارم شیرازی نوشته‌شده، از آن جهت به کوروش، ذوالقرنین می‌گفتند که شرق و غرب مال او بود. ابوکلام بیشتر بر موضوع نقش‌ برجستهٔ انسان بالدار یکی از ستون‌های بازمانده از کاخ بارعام در پاسارگاد است تأکید علمی دارد. دربارهٔ این نقش، تفسیرهای بسیاری انجام شده‌ است که ابوکلام این نقش را، ذوالقرنین می‌داند.

ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف و با استناد به وجود احادیث و روایاتی در مورد کوروش دلایلی آورده‌است که ذوالقرنین موصوف، کوروش هخامنشی است. علامه طباطبایی دربارهٔ ذوالقرنین دانستن کوروش چنین نوشته‌است که «هرچند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست، بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است.»

در تفسیر نمونه از نظریهٔ انطباق کوروش با ذوالقرنین به عنوان نظریهٔ برتر یاد شده‌است و بر تأیید این نظریه در تفسیر من هدی القرآن، تفسیر الفرقان و تفسیر المنیر اشاره شده‌است. در تفسیر المنیر با قاطعیت، ذوالقرنین، همان کوروش دانسته شده که دو طرف جهان را گشت و احتمالاً به خاطر شجاعتش به ذوالقرنین ملقب شد. ابوالکلام آزاد یکی از کسانی است که کوروش را ذوالقرنین مذکور در قرآن می‌داند و معتقد است که ذوالقرنین ذکر شده در قرآن، کوروش است.

 نقش برجستهٔ انسان بالدار در پاسارگاد که شاخ‌های قوچ دارد و بال‌های عقاب، نشان‌دهندهٔ کوروش است که او را همان ذوالقرنین، یعنی «صاحب دو شاخ» مشخص می‌کند. به ویژه که کوروش در تورات به عنوان «عقاب شرق» خوانده شده‌است.

در بهار سال 539 قبل از میلاد کوروش پس از انجام تدارکات لازم قصد بابل را کرد. کورش پس از تسخیر بابل یهودیانی که در سال 597 قبل از میلاد توسط بخت النصر به بابل تبعید شده بودند را آزاد کرد و یهودیان از وی به عنوان منجی یاد کرده اند. در کتاب مقدس ارمیا و در بخش نخست آن یعنی کتاب های عهد عتیق"تورات" بارها از نام کورش بزرگ و کارهای نیک وی یاد شده است. این کتاب به دست ارمیای نبی نوشته شده است.

منشور کورش

منشور کورش که بر روی گل پخته نوشته شده و کورش در این منشور به چگونگی فتح سرزمین بابل و معرفی خود و اقداماتی که انجام داده است پرداخته و از طرف بسیاری این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته می‌شود. در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

موزه بریتانیا این سند را نخستین بیانیه حقوق بشر می‌خواند و همین‌طور بان کی مون، دبیر کل اسبق سازمان ملل متحد، در جریان سفر به تهران، رسماً از استوانه کورش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر یاد کرد و آن را مایه افتخار ایرانیان دانست.

کورش 4

در مورد مرگ کورش هرودوت می‌نویسد: راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر می‌نماید نقل می‌کنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) قومی از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می‌پرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می‌کردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهم‌رییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.

کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دایی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. نخست عده‌ای از جنگاوران ماساگت‌ها به رهبری سپارگاپیس فرزند ملکه، به دسته‌ای از سربازان لشکر کوروش که از بقیه جدا افتاده‌بودند، حمله کرده و همه را به خاک هلاکت انداختند و کوروش نیز در این نبرد کشته شد.

آرامگاه کوروش بزرگ بنایی بی‌پیرایه ولی با معماری منحصربه‌فرد، در فاصله حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخ‌های پاسارگاد است. این بنا از همه سوی دشت مرغاب پیداست، به‌ویژه اگر از سمت جنوب غربی از راه باستانی گذر کنیم و از تنگه بلاغی وارد دشت شویم، نخستین چیزی که جلب توجه می‌کند آرامگاه کوروش است.

این اثر در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیر مجموعه پاسارگاد تحت شماره ۱۱۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شده‌است. 

امپراطوری هخامنشی از سال ۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد شاهنشاهی‌ در دوران باستان بود که بدست کوروش بزرگ بنیاد نهاده شد. این نخستین دولتی بود که همه جهان متمدن آن روز را دربر می‌گرفت و  شاهنشاهی هخامنشی نخستین و تنها دولتی است که همه جهان را برای بیش از سه سده یکپارچه کرد. از این دوره به عنوان عصر طلایی حکومت ایران در دوران باستان یاد می‌شود.

علت قهر ناطق نوری با جامعه روحانیت چیست؟

ماجرای مناظره‌های سال ۸۸ فقط تیر آخر ترکش این جدایی بود. اختلاف اصلی به انتخابات سال ٨٤ بازمی‌گشت؛ زمانی که عاملیت در انتخابات از جامعه روحانیت گرفته و به یک عضو آن داده شد.
آفتاب‌‌نیوز :روزنامه شرق نوشت:‌ «همه تصور می‌کنند علت اصلی قهر ناطق‌ نوری از جامعه روحانیت مبارز و ترک آن، به سال ٨٨ و آن مناظره‌های معروف بازمی‌گردد. احمدی‌نژاد در آن مناظره گفته بود: «پسر آقای ناطق چطوری میلیاردر شد؟ خود آقای ناطق چطوری دارد زندگی می‌کند؟»

غلامرضا مصباحی‌مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز دیروز برای چندمین بار گفته که ناطق‌ نوری از جامعه روحانیت انتظار داشته که از مواضع او در برابر احمدی‌نژاد حمایت کند؛ کاری که جامعه روحانیت نکرد و ناطق هم عملا راهش را از آنها جدا کرد.

سخنگوی جامعه روحانیت مبارز دیروز به ایلنا گفته است: «شخصا به دفتر ناطق‌ نوری و در مدرسه‌ای که در شمیرانات دارند، رفته‌ام و با او درباره حضورش در جامعه روحانیت تقاضا و صحبت کرده‌ام و ‌دوستان دیگری هم با ایشان صحبت کرده‌اند. حتی گاهی در این‌ باره در حاشیه نشست‌های مجمع تشخیص مصلحت با او گفت‌وگو شده است و آیت‌الله موحدی‌ کرمانی با آقای ناطق‌ نوری صحبت کرده‌اند اما اظهار علاقه و آمدن نمی‌کنند و دلیل آن را اظهار نکردند. اما به تعبیری مبنای نیامدن آقای ناطق‌ نوری عدم رضایتش از مناظره‌ انتخاباتی سال ۸۸ بود که آقای احمدی‌نژاد داشت و این که جامعه روحانیت مبارز در حمایت از ایشان موضع‌گیری نکرد.»

در فضای رسمی و سیاسی هم پذیرفته شده که علت دلخوری ناطق همین است اما همه واقعیت این نیست. ریشه اختلاف ناطق و جامعه روحانیت قدیمی‌تر و جدی‌تر بود. ماجرای مناظره‌ها فقط تیر آخر ترکش این جدایی بود. اختلاف اصلی به انتخابات سال ٨٤ بازمی‌گشت. زمانی که عاملیت در انتخابات از جامعه روحانیت گرفته و به یک عضو آن داده شد. ناطق‌ نوری، عضو جامعه روحانیت مبارز، به واسطه شخصیت حقیقی خود وارد کارزار ائتلاف شده و جامعه روحانیت مبارز را پشت ‌سر گذاشته بود. او رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شده بود.»

خطر تیز‌شدن لبه‌های گفتمان اصلاحات/چرا «بهزاد» سخن گفت؟

از جدایی و شکاف اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان، تنها تندروها سود می‌برند
سخنان اخیر نبوی برخاسته از آینده‌نگری و درایت سیاسی وی است. برای بسیاری از اصلاح‌طلبان پس از رییس دولت اصلاحات سخنان برخی از بزرگان این جریان مانند بهزاد نبوی فصل‌الخطاب و راهگشا است و مسیر آینده را روشن می‌کند. /هدف نبوی از بیان این سخنان این حقیقت تلخ است که از جدایی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان آنچه شکل می‌گیرد نطفه تندروی و افراط‌گرایی کسانی است که با روی کار آمدن روحانی همه منافع خود را در خطر می‌بینند.
آفتاب‌‌نیوز :
سرویس سیاسی- در حالی که اظهارات برخی از اصلاح‌طلبان پس از معرفی کابینه دوازدهم توسط روحانی مبتنی بر تغییر مواضع وی در خطر تیز‌شدن لبه‌های گفتمان اصلاحات/چرا «بهزاد» سخن گفت؟قبل و بعد از انتخابات و همچنین فاصله‌گیری از وعده‌های خود در  دوران انتخابات بود، به‌تازگی بهزاد نبوی سیاستمدار کهنه‌کار اصلاح‌طلب با اظهارات خود به بسیاری از ابهامات اصلاح‌طلبان پاسخ داد.(اینجا)

به گزارش آفتاب‌نیوز، نبوی در سخنرانی اخیر خود که به نظر می‌رسد به نمایندگی از بزرگان جریان اصلاحات مطرح شده است، عنوان کرد برخلاف تصور برخی که گفته‌اند اصلاح‌طلبان با حسن روحانی ائتلاف کرده‌اند، هیچ ائتلافی صورت نگرفته و اصلاح‌طلبان تنها برای منافع ملی از حسن روحانی حمایت کرده‌اند. در نتیجه نمی‌توان از روحانی به عنوان یک طرف ائتلاف نام برد و از وی انتظار تعهداتی را داشت که در یک ائتلاف وجود دارد.

بدون شک سخنان اخیر نبوی برخاسته از آینده‌نگری و درایت سیاسی وی است. برای بسیاری از اصلاح‌طلبان پس از رییس دولت اصلاحات سخنان برخی از بزرگان این جریان مانند بهزاد نبوی فصل‌الخطاب و راهگشا است و مسیر آینده را روشن می‌کند. با این وجود به نظر می‌رسد نبوی برای سخنان اخیر خود سه هدف مهم را دنبال می‌کرده است. 

نخست اینکه نبوی درشرایط کنونی احساس می‌کند گفتمان اعتدال‌گرا(اصلاح‌طلبان و اصولگراین معتدل) ضربه‌پذیر شده و اگر شکاف‌ها و فاصله‌ها ادامه پیدا کند چه بسا که گفتمان اعتدال‌گرا به ورطه فروپاشی کشیده شود. این در حالی است که شاید نبوی به عنوان یک اصلاح‌طلب قدیمی در پس‌زمینه ذهن خود رویکرد اصلاح‌طلبی را به ائتلاف ترجیح بدهد اما عقل سیاسی حکم می‌کند که در شرایط کنونی اعتدالگرایی حفظ شود تا جریان اصلاحات به‌جای اینکه مجبور شود دوباره از صفر شروع کند از دل اعتدال خیز بگیرد تا با هزینه کمتری در آینده مواجه شود. در نتیجه نبوی مصلحت کنونی جامعه را به ائتلاف می‌بیند و از اصلاح‌طلبان می‌خواهد که از فاصله بیشتر با اصولگرایان معتدل و به خصوص دولت روحانی پرهیز کنند.

دومین هدف نبوی از بیان این سخنان این حقیقت تلخ است که از جدایی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان آنچه شکل می‌گیرد نطفه تندروی و افراط‌گرایی کسانی است که با روی کار آمدن روحانی همه منافع خود را در خطر می‌بینند. نبوی به خوبی به این نکته آگاهی دارد که هر چه جریان‌های سیاسی هم‌پیمان از هم فاصله بگیرد گرایش هر کدام به تندروی و تک‌روی بیشتر می‌شود و در نتیجه تعادل سیاسی کشور به هم می‌خورد. در نتیجه دوباره فضای سیاسی ایران فضایی مانند سالهای ۸۴ تا ۹۲ را تجربه می‌کند و احتمال گسست‌ها و تنش‌های اجتماعی و سیاسی افزایش پیدا می‌کند. 

سومین و مهم‌ترین هدف نبوی از بیان این سخنان جلوگیری از تیز شدن لبه گفتمان اصلاحات بوده است. نبوی می‌داند که ائتلاف اصلاح‌طلبان سبب محور قرار گرفتن اعتدال و عقلانیت در جریان اصلاح‌طلب شده و طیف رادیکال‌تر این جریان نیز در ائتلاف به وجود آمده هضم شده و هیچ علاقه‌ای برای ساز ناکوک‌زدن ندارد. در نتیجه اگر این ائتلاف به هر دلیلی از هم بگسلد احتمال محوریت قرار گرفتن طیف رادیکال بسیار بالا خواهد بود. این در حالی است که محور قرار گرفتن طیف رادیکال شاید در کوتاه‌مدت سبب خشنودی بدنه اجتماعی جریان اصلاحات بشود اما در بلند‌مدت یک گام به عقب تلقی خواهد شد و ممکن است تمام سرمایه‌های سیاسی هشت سال ریاست جمهوری حسن روحانی را به باد بدهد

/مسیح مهاجری: تا دیرتر نشده ریشه‌ نارضایتی‌ها را پیدا و بخشکانید

زخم‌هائی که در مناظره‌های انتخاباتی بر پیکر نظام وارد شد
اگر افرادی به دلیل مشکلات زندگی و مواجه شدن با درهای بسته در قوای سه گانه سرخورده شوند، طبیعی است مرتکب اقدامی غیرعادی شوند. بعضی افراد اقدام به خودسوزی می‌کنند، بعضی به جان نزدیک‌ترین افراد خود می‌افتند و بعضی دیگر به تصور انتقام از مسئولین درصدد جنایتی بر می‌آیند که نمونه‌هائی از آن را در هفته گذشته شاهد بودیم./آیا این حوادث خطرناک، به اندازه کافی پیام با خود ندارند که مسئولین ما را به خود بیاورند؟ آیا جنگ لفظی و دعواهای سیاسی بی‌حاصل بس نیست؟ آیا به عاقبت راهی که در پیش دارید اندیشیده اید؟ آیا می‌دانید اگر از کنار واقعیت‌های تلخ جامعه بی‌تفاوت عبور کنید، گرفتاران جامعه به این قبیل اقدامات بسنده نخواهند کرد و به کار دیگری دست خواهند زد که انتظارش را ندارید؟ تا دیرتر نشده ریشه‌های نارضایتی‌ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانید./در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند و به جای شنیدن درد دل‌های مردم و حل مشکلات آنان، به جنگ لفظی با همدیگر مشغولند و عده‌ای نیز با استفاده از این فرصت مشغول چپاول بیت المال هستند، طبیعی است که با پدیده‌های انحرافی خطرناکی از قبیل آنچه هفته گذشته رخ داد مواجه شویم./ بعضی از مسئولین ما به جای سخن گفتن از وظایفی که برعهده دارند به همه چیز می‌پردازند و از زمین و آسمان حرف می‌زنند و به بالا و پائین دنیا حمله می‌کنند و شاید نمی‌دانند در یک قدمی آنها گرفتارانی هستند که در محرومیت و ظلم و عدم توجه به مشکلاتشان دست و پا می‌زنند...
آفتاب‌‌نیوز :
مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی درباره حوادثی که اخیرا برای دو طلبه به‌جود آمده، نوشته است: هشدار درباره قتل دو روحانی در هفته اخیر/مسیح مهاجری: تا دیرتر نشده ریشه‌های نارضایتی‌ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانیدزخم‌هائی که در مناظره‌ها و تبلیغات تهاجمی انتخابات ریاست جمهوری بر پیکر نظام جمهوری اسلامی ایران وارد شد، هنوز تازه است و این روزها اولین چرک‌های خود را بروز داده است.

به گزارش آفتاب‌نیوز، مهاجری افزوده است: قتل دو روحانی در هفته گذشته به ویژه با توجه به اینکه میان قاتلان و مقتولان هیچ سابقه آشنائی یا خصومتی وجود نداشته و به گفته یکی از قاتلان، او به دلیل اینکه نتوانست برای حل مشکل خود با نمایندگان مجلس شورای اسلامی تماس برقرار کند پس از ناکامی از ورود به ساختمان مجلس، تصمیم گرفت یکی از مسئولین را به قتل برساند، اهمیت توجه به ریشه‌های این حوادث را بیشتر نمایان می‌کند. هر چند این قاتل به جای آنکه به سراغ یکی از مسئولین برود به تصور اینکه هر کس ملبس به لباس روحانی باشد مسئول است کسی را به قتل رسانده که مسئولیتی در هیچیک از قوای سه گانه نداشته، ولی نکته مهم همین است که او و امثال او نظام حکومتی موجود را با روحانیت همسان می‌بینند و براساس همین تصور اشتباه مرتکب اقداماتی می‌شوند و یا مطالبی به زبان می‌آورند تا اعتراضشان به مسئولین را ابراز نمایند و نشان بدهند. نکته مهم‌تر این است که چرا بعضی افراد به نقطه‌ای می‌رسند که درصدد قتل بر می‌آیند و کاری از قبیل کشتن یک مسئول آنها را راضی می‌کند؟

وقتی افرادی که در سطح نامزدی ریاست جمهوری در برابر چشمان ده‌ها میلیون نفر طوری درباره عملکرد مسئولین نظام سخن می‌گویند که هر بیننده و شنونده‌ای احساس می‌کند در این کشور کاری به نفع مردم انجام نشده و همه جا را فساد گرفته و هر کس به قدرت می‌رسد درصدد چپاول ثروت کشور بر می‌آید، طبیعی است که افراد فاقد اطلاعات و تحلیل واقعی درباره مسائل جامعه از نظام تصوری منفی پیدا کنند و به همه مسئولین بدبین شوند. این بدبینی اگر با ناامیدی همراه شود و افرادی به دلیل مشکلات زندگی و مواجه شدن با درهای بسته در قوای سه گانه سرخورده شوند، طبیعی است مرتکب اقدامی غیرعادی شوند. بعضی افراد اقدام به خودسوزی می‌کنند، بعضی به جان نزدیک‌ترین افراد خود می‌افتند و بعضی دیگر به تصور انتقام از مسئولین درصدد جنایتی بر می‌آیند که نمونه‌هائی از آن را در هفته گذشته شاهد بودیم.

تبلیغات مسموم دشمنان به ویژه رسانه‌های بیگانه و همینطور فضای مجازی نیز به ناامیدی‌ها و بدبینی‌ها دامن می‌زند و شرایط حادی پدید می‌آید که نتیجه آن ارتکاب بعضی جنایات و اقدامات غیرمنطقی می‌شود. متاسفانه رسانه ملی و بعضی رسانه‌هائی که باید چهره‌ای واقعی از نظام و مسئولین آن ارائه نمایند و در کنار نواقص و نارسائی‌ها، خدمات و اقدامات مثبت را هم یادآور شوند، برعکس عمل می‌کنند. بعضی برنامه‌های رسانه ملی پر از منفی بافی و ترسیم‌کننده چهره‌ای ناامید‌کننده از کشور است. دست‌اندرکاران این برنامه‌ها به دلیل مخالفتی که با بعضی مسئولین دارند، اساس را فراموش کرده و درصدد انتقام گرفتن بر می‌آیند و به این عارضه خطرناک توجه نمی‌کنند که محصول تبلیغات منفی آنها همین اقدامات خطرناکی است که این روزها شاهد آن هستیم.

در بعضی ادارات نیز پارتی‌بازی، رشوه و کارشکنی‌ها مردم را ناامید می‌کند و به ناراضی‌تراشی دامن می‌زند. در بخش‌هائی از قوه قضائیه نیز عواملی وجود دارند که به وظیفه خود عمل نمی‌کنند و با ناراضی‌تراشی‌های خود حتی خدمات صادقانه قضات شریف و پاکدامن را نیز زیر سوال می‌برند. مجلس شورای اسلامی بعد از حمله داعش، با برج و باروهائی که به دور خود کشیده، راه را بر مراجعین بسته و افراد گرفتار را با درهای بسته مواجه می‌کند. این واقعیت تلخ را بپذیریم که بسیاری از مردم گرفتار، برای حل مشکلاتشان پناهگاهی ندارند. تاسف بارتر اینکه مسئولین ما به بهانه‌های مختلف از مردم فاصله گرفته‌اند و مردم در مواردی که مظلوم واقع می‌شوند و به حق قانونی خود نمی‌رسند، به آنها دسترسی ندارند تا مشکلات خود را با آنها در میان بگذارند و راهی برای رفع ظلم پیدا کنند. فقر و محرومیت نیز یک واقعیت انکارناپذیر است که بسیاری از مسئولین از آن بی‌خبرند. در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند و به جای شنیدن درد دل‌های مردم و حل مشکلات آنان، به جنگ لفظی با همدیگر مشغولند و عده‌ای نیز با استفاده از این فرصت مشغول چپاول بیت المال هستند، طبیعی است که با پدیده‌های انحرافی خطرناکی از قبیل آنچه هفته گذشته رخ داد مواجه شویم. بعضی از مسئولین ما به جای سخن گفتن از وظایفی که برعهده دارند به همه چیز می‌پردازند و از زمین و آسمان حرف می‌زنند و به بالا و پائین دنیا حمله می‌کنند و شاید نمی‌دانند در یک قدمی آنها گرفتارانی هستند که در محرومیت و ظلم و عدم توجه به مشکلاتشان دست و پا می‌زنند و از اینکه کسی به داد آنها نمی‌رسد و در عین حال مسئولان هر روز شعارهائی می‌دهند که گوئی همه چیز سر جای خود قرار دارد و هیچ مشکلی وجود ندارد، متعجب می‌شوند و به نتایجی می‌رسند که اقدامات انحرافی بخشی از عوارض آن است.

آیا این حوادث خطرناک، به اندازه کافی پیام با خود ندارند که مسئولین ما را به خود بیاورند؟ آیا جنگ لفظی و دعواهای سیاسی بی‌حاصل بس نیست؟ آیا به عاقبت راهی که در پیش دارید اندیشیده اید؟ آیا می‌دانید اگر از کنار واقعیت‌های تلخ جامعه بی‌تفاوت عبور کنید، گرفتاران جامعه به این قبیل اقدامات بسنده نخواهند کرد و به کار دیگری دست خواهند زد که انتظارش را ندارید؟ تا دیرتر نشده ریشه‌های نارضایتی‌ها را پیدا کنید و آنها را بخشکانید.

/پیام نامه اخیر احمدی‌نژاد چیست؟

محاکمه؛ پایان راه سیاستمدار پوپولیست
احمدی‌نژاد در نامه اخیر خود با اعلام اینکه وی دستور داده تا این منابع مالی در اختیار افراد و نهادهای ذکر شده در پرونده قرار بگیرد رأسأ حمید بقایی را از اتهامات وارد شده تبرئه کرده و این نکته را به افکار عمومی القا کرده که اگر قرار است کسی مورد اتهام قرار بگیرد خود وی است و نه معاونش.
آفتاب‌‌نیوز :
سرویس سیاسی- نامه اخیر محمود احمدی‌نژاد درباره عدم تخلف حمید بقایی در پرونده‌ای که برای وی در دادگاه تشکیل شده است نشان‌دهنده رویکرد جدید احمدی‌نژاد و یارانش است. رویکردی که به صورت کج‌دار و مریز از ابتدای دولت روحانی آغاز شده و به شکل‌های مختلف تا به امروز ادامه داشته است.

به گزارش آفتاب‌نیوز، احمدی‌نژاد در نامه اخیر خود با اعلام اینکه وی دستور داده تا این منابع مالی در اختیار افراد و نهادهای ذکر شده در پرونده قرار بگیرد رأسأ حمید بقایی را از اتهامات وارد شده تبرئه کرده و این نکته را به افکار عمومی القا کرده که اگر قرار است کسی مورد اتهام قرار بگیرد خود وی است و نه معاونش. در نتیجه به نظر می‌رسد احمدی‌نژاد تلاش می‌کند هرچه زودتر و احتمالا در یک دادگاه علنی فاصله خود را با برخی از نهادهای قدرت علنی و شفاف کند تا با نوعی فرار رو به جلو آینده سیاسی خود را به مسیری هدایت کند که احتمال برخورد قضایی با وی کمتر و برخوردها بیشتر سیاسی باشد. 

تلاش برای تبرئه بقایی/پیام نامه اخیر احمدی‌نژاد چیست؟ او از پشت‌پرده‌ چه‌خبرهایی دارد؟

احمدی‌نژاد بارها نشان داده که برای وی بهترین دفاع، حمله است. در نتیجه در شرایط کنونی که احساس می‌کند بازی سیاسی را در ایران به صورت کامل باخته است تصمیم دارد مانند همیشه با یک حرکت غیرمنتظره از سقوط کامل خود جلوگیری کند. آینده سیاسی احمدی‌نژاد از زمانی شکل بحرانی به خود گرفته که به تازگی تخلفات وی در دوران ریاست‌جهوری‌اش برای مراجع قضایی محرز شده‌ و احتمال محاکمه وی جدی‌تر از گذشته شده است. در نتیجه احمدی‌نژاد به مانند همیشه به دنبال فرافکنی و گمراه کردن افکارعمومی از این ماجراست. 

احمدی‌نژاد به پشتوانه هشت سال ریاست‌جمهوری احساس می‌کند که از برخی پشت‌پرده‌ها درباره برخی افراد باخبر است که اگر زیاد به وی فشار وارد شود آنها را افشا خواهد کرد. این در حالی است که اغلب این تفکرات احمدی‌نژاد  با واقعیت‌های فضای سیاسی ایران همخوانی ندارد. با این وجود احمدی‌نژاد تلاش می‌کند به شکلی رفتار کند که گویا در پشت‌پرده خبرهایی است که تنها وی از آن اطلاع دارد. این نوع رفتار احمدی‌نژاد بیش از آنکه تهاجمی و از موضع قدرت باشد از موضع ضعف و استیصال است. با نگاهی به عقبه و گذشته وی می‌توان به این نتیجه رسید که وی هر زمان که سکوت اختیار کرده و اهدافش برای دیگران نامشخص بوده است در نهایت با یک جنجال بزرگ نیت پنهان خود را آشکار کرده است. این بدین معنا است که احمدی‌نژاد همواره افکار عمومی را متوجه مسیری خاص می‌کند، اما در نهایت یک مسیر دیگر را برای رسیدن به اهداف خود انتخاب می‌کند و باعث فریب افکار عمومی می‌شود. 

به نظر می‌رسد با احتمال محاکمه‌ احمدی‌نژاد وی به صورت قطعی به پایان عمر سیاسی خود نزدیک شده است. احمدی‌نژادی که روزی با هزار امید و آرزوی اصولگرایان به ریاست‌جمهوری رسید و خیلی زود لقب پدیده هزاره سوم به خود گرفت، خیلی زود در حال غروب در سپهر سیاسی ایران است. سیاستمداری که در تاریخ معاصر ایران به دلیل اشتباهات فاحش خود کم‌نظیر خواهد بود. بدون شک آیندگان بیش از آنکه از رویکرد و مشی احمدی‌نژاد پیروی کنند تلاش خواهند کرد اشتباهات وی را تکرار نکنند و سرنوشتی مانند وی پیدا نکنند. خودمحوری، غرور و برتری‌طلبی احمدی‌نژاد را به‌جایی رساند که امروز به جز بقایی و مشایی که وضعیتی شبیه خود وی دارند کسی از یاران او در کنارش ‌باقی نمانده و وی به یک سیاستمدار تنها در تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است.